کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم او می خورده و خود را خراب انداخته
    تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
    چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟
    جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
    چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز
    رشته جان مرا در پیچ و تاب انداخته
    یارب، آن زلفست بر روی تو؟ یا خود باغبان
    سنبل تر چیده و بر آفتاب انداخته
    با وجود آنکه ما را تاب دیدار تو نیست
    گه گهی آیی برون، آن هم نقاب انداخته
    گر بکویت هر دم آیم، بگذرم، عیبم مکن
    شوق دیدار توام در اضطراب انداخته
    بی تو در گلشن هلالی نیست خرم، بلکه او
    دوزخی دیدست و خود را در عذاب انداخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha