کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سحرگاهان که چون خورشید از منزل برون آیی
    برخسار جهان افروز عالم را بیارایی
    برعنایی به از سروی، بزیبایی فزون از گل
    تعالی الله! چه لطفست این؟ بزیبایی و رعنایی
    مرا گویی که: جان بگذار و فرمایی که: دل خون کن
    بجان و دل مطیعم، هر چه گویی، هر چه فرمایی
    مگر جانی، که هر جا آمدی ناگه برون رفتی؟
    مگر عمری، که هر گه میروی دیگر نمی آیی؟
    چه خوش باشد که اول بر من افتد گوشه چشمت!
    سحر چون نرگس زیبا ز خواب ناز بگشایی
    دل از درد جدایی میکشد آهی و می گوید
    که: تنهایی عجب دردیست! داد از دست تنهایی!
    هلالی آید و هر شام سوی منظرت بیند
    که شاید چون مه نو از کنار بام بنمایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha