کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما که از سوز تو در گریه زاریم چو شمع
    خبر از سوختن خویش نداریم چو شمع
    پیش تیغ تو سر از تن بگذاریم ولی
    شعله شوق تو از سر نگذاریم چو شمع
    تاب هنگامه اغیار نداریم، که ما
    کشته و سوخته خلوت یاریم چو شمع
    هست چون آتش ما بر همه عالم روشن
    سوز خود را بزبان بهر چه آریم چو شمع؟
    ای نسیم سحر، از صبح وصالش خبری
    تا همه خنده زنان جان بسپاریم چو شمع
    ما که داریم دل و دیده پر از آتش و آب
    چون نسوزیم و چرا اشک نباریم چو شمع؟
    سوخت صد بار، هلالی، جگر ما شب هجر
    ما جگر سوخته این شب تاریم چو شمع

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha