کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    براهت بینم و از بیخودی بر رهگذر غلتم
    بهر جا پا نهی، از شوق پا بوست بسر غلتم
    بهر پهلو، که می افتم، بپهلوی سگت شبها
    نمیخواهم کز آن پهلو بپهلوی دگر غلتم
    بدان در وقت بسمل از تو میخواهم چنان زخمی
    که عمری نیم بسمل باشم و بر خاک در غلتم
    بامیدی که روزی بر سرم آید سگ کویت
    در آن کو هر شبی تا روز در خون جگر غلتم
    چنان زار و ضعیفم در هوای سرو بالایی
    که همچون خار و خاشاک از دم باد سحر غلتم
    نمیخواهم که از بزم وصال او روم بیرون
    کرم کن، ساقیا، جامی که آنجا بی خبر غلتم
    هلالی، چون مرا در کوی آن مه ناتوان بینی
    بگیر از دستم و بگذار تا بار دگر غلتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha