کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بحمدالله! که جان بر باد رفت و خاک شد تن هم
    ز پند دوست فارغ گشتم و از طعن دشمن هم
    دلا، صبری کن و زین سال مرو هر دم بکوی او
    کزین بی طاقتی آخر تو رسوا می شوی، من هم
    ازین غیرت که: ناگه سایه او بر زمین افتد
    نمی خواهم که شب مهتاب باشد، روز روشن هم
    شدم دیوانه و طفلان کشندم دامن از هر سو
    گریبانم ز دست عاشقی چاکست و دامن هم
    چه گویم درد خود با کوهکن و دردی که من دارم
    نه تاب گفتنش دارم، نه یارای شنیدن هم
    شکستی در دلم خاری و می گویی: برون آرم
    بدین تقریب می خواهی که ماند زخم و سوزن هم
    دل و جان هلالی پیش پیکانت سپر بادا
    که ابرویت کماندارست و چشمت ناوک افگن هم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha