کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان بحسرت نتوان بی رخ جانان دادن
    خواهمش دیدن و حیران شدن و جان دادن
    دو جهان در عوض یک سر موی تو کمست
    دل و جان خود چه متاعیست که نتوان دادن؟
    جرعه ای بخش از آن لب، که ثوابیست عظیم
    تشنه را آب ز سر چشمه حیوان دادن
    خال اگر نیست رخ خوب ترا ز آن سببست
    که بموری نتوان ملک سلیمان دادن
    تا کی افسانه خود پیش خیالت گویم؟
    درد سر این همه خوش نیست بمهمان دادن
    بی تو هجران بسرم گر اجل آرد روزی
    می توان جام خود از شوق بهجران دادن
    گر چنین موج زند اشک هلالی هر دم
    خانمان را همه خواهیم بتوفان دادن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha