کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد
    فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد
    ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود
    غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد
    بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل
    که مرد پیش تو و کار بر خود آسان کرد
    خیال کشتن من داشت وه! چه شد یارب؟
    کدام سنگدل آن شوخ را پشیمان کرد؟
    جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
    که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد
    نیافت لذت ارباب ذوق، بی دردی
    که قدر درد ندانست و فکر درمان کرد
    هلالی، از دل مجروح من چه می پرسی؟
    خرابه ای که تو دیدی فراق ویران کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha