کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلا، گر عاشقی، بنشین، که جانانت برون آید
    بر آن در منتظر میباش، تا جانت برون آید
    اگر صد سال آب از گریه بر آتش زند چشمم
    هنوز از سینه من سوز هجرانت برون آید
    ز تاب آتش می، چون عرق ریزد گل رویت
    زلال رحمت از چاه زنخدانت برون آید
    چه بینم آفتابی را، که از جیب فلک سر زد؟
    خوش آن ماهی، که هر صبح، از گریبانت برون آید
    سوار خاک میدان توام، آهسته جولان کن
    نمیخواهم که گردی هم ز میدانت برون آید
    هلالی، خواستی کز ضعف تن افغان کنی اما
    تو آن قوت کجا داری، که افغانت برون آید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha