کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
    وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
    گرد آن رخسار گل گون خط ز نگاری دمید
    همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد
    آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت
    گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد
    تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
    هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
    توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد
    دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد
    زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود
    چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد
    تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان
    رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha