هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۲۳: گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد گرد آن رخسار گل گون خط ز نگاری دمید همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد هلالی جغتایی