کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آمد آن سنگین دل و صد رخنه در جان کرد و رفت
    ملک جان را از سپاه غمزه ویران کرد و رفت
    آنکه در زلف پریشانش دل ما جمع بود
    جمع ما را، همچو زلف خود، پریشان کرد و رفت
    قالب فرسوده ما خاک بودی کاشکی!
    بر زمین کان شهسوار شوخ جولان کرد و رفت
    گر دل از دستم بغارت برد، چندان باک نیست
    غارت دل سهل باشد، غارت جان کرد و رفت
    رفتی و دل بردی و جان من از غم سوختی
    باز گرد آخر، که چندین ظلم نتوان کرد و رفت
    دل بسویش رفت و در هجران مرا تنها گذاشت
    کار بر من مشکل و بر خویش آسان کرد و رفت
    در دم رفتن هلالی جان بدست دوست داد
    نیم جانی داشت، آن هم صرف جانان کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha