کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر ز رخسار تو یک لمعه بدریا افتد
    آب آتش شود و شعله بصحرا افتد
    بسکه از قد تو نالیم بآواز بلند
    هر نفس غلغله در عالم بالا افتد
    روز وصلست، هم امروز فدای تو شوم
    کار امروز نشاید که بفردا افتد
    دارم امید که: چون تیغ کشی دردم قتل
    هر کجا پای تو باشد سرم آنجا افتد
    رفتی از خانه ببازار بصد عشوه و ناز
    آه ازین ناز! درین شهر چه غوغا افتد؟
    آنکه انداخت درین آتش سوزان ما را
    دل ما بود، که آتش بدل ما افتد؟
    دل مدهوش هلالی، که ز پا افتادست
    کاش در جلوه گه آن بت رعنا افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha