کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟
    دگر طاقت ندارم، چاک خواهم زد گریبان را
    بزن یک خنجر و از درد جان کندن خلاصم کن
    چرا دشوار باید کرد بر من کار آسان را؟
    نمی خواهم که خط بالای آن لب سایه اندازد
    که بی ظلمت صفای دیگرست آن آب حیوان را
    بزلفت بسته شد دلهای مشتاقان، بحمدالله
    عجب جمعیتی روزی شد این جمع پریشان را!
    کسی چون جان برد زین کافران سنگدل، یارب؟
    که در یک لحظه میریزند خون صد مسلمان را
    طبیبا، تا بکی بر زخم پیکانش نهی مرهم؟
    برو، مگذار دیگر مرهم و بگذار پیکان را
    هلالی، دل منه بر شیوه آن شوخ عاشق کش
    سخن بشنو و گرنه بر سر دل می کنی جان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha