هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۲: ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟ دگر طاقت ندارم، چاک خواهم زد گریبان را بزن یک خنجر و از درد جان کندن خلاصم کن چرا دشوار باید کرد بر من کار آسان را؟ نمی خواهم که خط بالای آن لب سایه اندازد که بی ظلمت صفای دیگرست آن آب حیوان را بزلفت بسته شد دلهای مشتاقان، بحمدالله عجب جمعیتی روزی شد این جمع پریشان را! کسی چون جان برد زین کافران سنگدل، یارب؟ که در یک لحظه میریزند خون صد مسلمان را طبیبا، تا بکی بر زخم پیکانش نهی مرهم؟ برو، مگذار دیگر مرهم و بگذار پیکان را هلالی، دل منه بر شیوه آن شوخ عاشق کش سخن بشنو و گرنه بر سر دل می کنی جان را هلالی جغتایی