کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
    حیرتی دارم که: چون آتش در آب افتاده است؟
    ظاهرست از حلقهای زلف و ماه عارضت
    در میان سایه هر جا آفتاب افتاده است
    چون طبیب عاشقانی، گه گه این دل خسته را
    پرسشی میکن، که بیمار و خراب افتاده است
    بلبل افغان میکند هر لحظه بر شاخی دگر
    جلوه گل دیده و در اضطراب افتاده است
    چون هلالی را بخاک آستانش دید گفت:
    این گدا را بین، که بس عالی جناب افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha