هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳: آرزومند توام، بنمای روی خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آرزومند توام، بنمای روی خویش را ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من همچو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را چون بکویت خاک گشتم، پایمالم ساختی پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را مرده ام، عیسی دمی خواهم، که یابم زندگی همره باد صبا بفرست بوی خویش را بارها گفتم: هلالی، ترک خوبان کن، ولی هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را هلالی جغتایی