به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲: بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها

3180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان بخون آغشته منزلها
بتقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
که عشق آمد در این شکل مدور حل مشکلها
حریف بزم رندان را چه فکر از انتظار من
که پر میسوزد این پروانه را زان شمع محفلها
در این میخانه گر صدر قبولی آرزو داری
چو شاهی همتی در یوزه میکن از در دلها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱: ای نقش بسته نام خطت با سرشت ما 2شمارهٔ ۲: بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دله ...3شمارهٔ ۳: لبالب است ز خون جگر پیاله ما 4شمارهٔ ۴: ابر آمد و بگریست بر اطراف چمنها 5شمارهٔ ۵: ساقی بآب خضر نشان ده پیاله را 6شمارهٔ ۶: جان بهر تو در بلاست ما را 7شمارهٔ ۷: بخود ره نیست در کوی تو مشتاقان شیدا ...8شمارهٔ ۸: چشم تو برانداخت بمی، خانه ما را 9شمارهٔ ۹: اشک چو پرده میدرد، خلوتیان راز را 10شمارهٔ ۱۰: خطت که درد و داغ تو نو میکند مرا 11شمارهٔ ۱۱: تلخ است بی تو صبر، دل غم فزوده را 12شمارهٔ ۱۲: بسوخت آتش عشق تو بیگناه مرا 13شمارهٔ ۱۳: خرابیم، از دل ای بیرحم گه گه یاد ک ...14شمارهٔ ۱۴: زلف تو در کمند جنون میکشد مرا 15شمارهٔ ۱۵: ای در بهار حسن تو گلها و لاله ها 16شمارهٔ ۱۶: دلم گر داشت وقتی خرمیها 17شمارهٔ ۱۷: کجایی ای ز رویت لاله را ناب 18شمارهٔ ۱۸: سروی از باغ ارم سایه بر این خاک ان ...19شمارهٔ ۱۹: خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت 20شمارهٔ ۲۰: خطت بر لاله تر مشک چین ریخت 21شمارهٔ ۲۱: منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت 22شمارهٔ ۲۲: چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست 23شمارهٔ ۲۳: تا خاک آستانه جانان مقام ماست 24شمارهٔ ۲۴: خطش بگرد عارض مهوش برآمده است 25شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 26شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 27شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 28شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 29شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 30شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...31شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 32شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...33شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟34شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟35شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...36شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 37شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 38شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 39شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 40شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 41شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...42شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 43شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 44شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 45شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 46شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 47شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 48شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 49شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...50شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 51شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 52شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...53شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 54شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 55شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 56شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 57شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...58شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 59شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 60شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...61شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 62شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 63شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 64شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...65شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 66شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 67شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...68شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 69شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 70شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 71شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 72شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 73شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 74شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...75شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...76شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 77شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 78شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...79شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 80شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 81شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 82شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 83شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 84شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 85شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 86شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 87شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...88شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 89شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...90شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 91شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 92شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 93شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 94شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 95شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟96شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 97شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 98شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 99شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 100شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...101شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 102شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 103شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 104شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...105شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 106شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 107شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...108شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 109شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...110شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 111شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 112شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 113شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 114شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 115شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...116شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 117شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 118شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...119شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...120شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 121شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...122شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 123شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...124شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...125شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...126شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...127شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...128شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 129شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 130شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 131شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 132شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 133شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 134شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 135شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 136شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...137شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...138شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...139شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...140شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...141شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...142شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 143شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 144شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...145شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 146شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...147شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...148شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 149شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 150شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 151شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 152شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 153شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 154شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 155شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...156شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 157شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 158شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 159شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 160شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 161شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 162شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 163شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...164شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...165شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 166شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 167شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 168شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 169شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...170شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 171شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 172شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 173شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 174شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...175شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟176شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...177شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 178شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 179شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 180شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 181شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 182شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟183شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 184شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟185شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ