به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است

3010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا در عشق بهبودی نمانده است
ز سودای بتان سودی نمانده است
دلم رفته است و آهی مانده بر جای
از آن آتش بجز دودی نمانده است
سر آمد روز عیش و یادگارش
بجز دلق می آلودی نمانده است
طبیب از ما عنان بر تافت، گویی
که هیچ امید بهبودی نمانده است
بکش تیغ جفا در خون شاهی
کز اینش بیش مقصودی نمانده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 2شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 3شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 4شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 5شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 6شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...7شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 8شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...9شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟10شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟11شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...12شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 13شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 14شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 15شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 16شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 17شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...18شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 19شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 20شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 21شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 22شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 23شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 24شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 25شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...26شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 27شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 28شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...29شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 30شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 31شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 32شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 33شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...34شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 35شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 36شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...37شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 38شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 39شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 40شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...41شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 42شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 43شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...44شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 45شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 46شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 47شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 48شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 49شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 50شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...51شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...52شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 53شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 54شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...55شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 56شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 57شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 58شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 59شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 60شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 61شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 62شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 63شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...64شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 65شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...66شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 67شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 68شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 69شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 70شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 71شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟72شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 73شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 74شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 75شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 76شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...77شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 78شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 79شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 80شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...81شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 82شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 83شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...84شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 85شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...86شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 87شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 88شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 89شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 90شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 91شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...92شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 93شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 94شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...95شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...96شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 97شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...98شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 99شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...100شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...101شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...102شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...103شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...104شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 105شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 106شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 107شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 108شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 109شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 110شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 111شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 112شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...113شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...114شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...115شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...116شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...117شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...118شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 119شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 120شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...121شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 122شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...123شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...124شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 125شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 126شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 127شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 128شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 129شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 130شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 131شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...132شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 133شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 134شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 135شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 136شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 137شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 138شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 139شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...140شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...141شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 142شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 143شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 144شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 145شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...146شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 147شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 148شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 149شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 150شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...151شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟152شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...153شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 154شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 155شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 156شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 157شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 158شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟159شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 160شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟161شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ