به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد

3310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد
آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد
جانم بلب رسید در این محنت و هنوز
تا کار دل ز دیدن رویت کجا رسد
انعام عام تو همه را میرسد، چه شد
گر ناوکی به سینه این مبتلا رسد؟
در جلوه گاه دوست رسیدن، نه حد ماست
آنجا مگر شمال رود یا صبا رسد
شاهی بر آستان ارادت نشسته است
با درد خو گرفته، که روزی دوا رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 2شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 3شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...4شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 5شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 6شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...7شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 8شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 9شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 10شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...11شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 12شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 13شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...14شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 15شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 16شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 17شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 18شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 19شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 20شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...21شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...22شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 23شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 24شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...25شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 26شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 27شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 28شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 29شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 30شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 31شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 32شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 33شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...34شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 35شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...36شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 37شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 38شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 39شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 40شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 41شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟42شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 43شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 44شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 45شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 46شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...47شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 48شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 49شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 50شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...51شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 52شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 53شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...54شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 55شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...56شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 57شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 58شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 59شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 60شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 61شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...62شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 63شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 64شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...65شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...66شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 67شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...68شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 69شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...70شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...71شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...72شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...73شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...74شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 75شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 76شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 77شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 78شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 79شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 80شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 81شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 82شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...83شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...84شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...85شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...86شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...87شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...88شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 89شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 90شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...91شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 92شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...93شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...94شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 95شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 96شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 97شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 98شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 99شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 100شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 101شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...102شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 103شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 104شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 105شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 106شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 107شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 108شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 109شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...110شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...111شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 112شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 113شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 114شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 115شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...116شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 117شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 118شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 119شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 120شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...121شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟122شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...123شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 124شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 125شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 126شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 127شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 128شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟129شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 130شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟131شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ