به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد

3200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کسی کش مهر خوبان کار باشد
دلش با درد و محنت یار باشد
حدیث عاشقی، وانگه غم کار
خرد داند که دور از کار باشد
تن زارم مکش زان طره، ای باد
که مویی در رسن بسیار باشد
من از وی بر نخوردم، یارب آن سرو
ز شاخ عمر برخوردار باشد
به رسوایی علم بردار، شاهی
که صبر و عاشقی دشوار باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 2شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 3شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...4شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 5شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 6شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 7شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...8شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 9شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 10شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...11شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 12شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 13شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 14شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 15شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 16شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 17شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...18شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...19شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 20شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 21شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...22شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 23شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 24شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 25شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 26شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 27شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 28شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 29شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 30شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...31شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 32شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...33شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 34شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 35شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 36شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 37شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 38شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟39شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 40شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 41شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 42شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 43شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...44شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 45شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 46شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 47شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...48شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 49شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 50شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...51شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 52شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...53شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 54شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 55شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 56شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 57شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 58شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...59شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 60شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 61شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...62شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...63شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 64شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...65شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 66شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...67شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...68شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...69شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...70شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...71شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 72شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 73شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 74شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 75شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 76شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 77شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 78شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 79شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...80شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...81شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...82شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...83شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...84شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...85شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 86شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 87شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...88شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 89شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...90شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...91شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 92شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 93شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 94شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 95شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 96شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 97شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 98شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...99شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 100شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 101شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 102شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 103شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 104شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 105شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 106شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...107شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...108شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 109شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 110شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 111شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 112شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...113شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 114شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 115شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 116شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 117شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...118شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟119شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...120شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 121شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 122شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 123شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 124شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 125شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟126شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 127شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟128شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ