کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من که چون شمع از غمت با سوز دل در خنده ام
    نیست تدبیری بغیر از سوختن تا زنده ام
    همچو مجمر، سینه ای پر آتش و انفاس خوش
    همچو ساغر، با دل پر خون و لب پر خنده ام
    گر به شمشیر سیاست مینوازی، حاکمی
    ور به تشریف غلامی می پذیری، بنده ام
    در هوایت برگ عیشم همچو گل بر باد شد
    وین زمان عمری است تا از خان و مان برکنده ام
    تیغ تو سر در نمی آرد به خونم، لیک من
    خویشتن را در میان کشتگان افکنده ام
    یک شب از فریاد من خوابی بآسایش نکرد
    روزها شد کز سگ کویش بدین شرمنده ام
    گفته ای: شاهی نمی میرد چو شمع از تاب غم
    من به سوز عشق بریانم، از آن تابنده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha