به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد

3320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو شمشاد قدت در گلشن آمد
خلل در کار سرو و سوسن آمد
بیادت چشم از آن بر گل نهادم
که بوی یوسف از پیراهن آمد
ز تیرش سهم دادندی مرا خلق
سخن نشنیدم، آخر بر من آمد
پشیمان بود یار از خون عشاق
ولی بهر منش در گردن آمد
سزای دوستی دانست شاهی
که از کویت بکام دشمن آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...2شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 3شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 4شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...5شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 6شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 7شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 8شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 9شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 10شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 11شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...12شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...13شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 14شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 15شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...16شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 17شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 18شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 19شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 20شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 21شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 22شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 23شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 24شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...25شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 26شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...27شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 28شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 29شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 30شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 31شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 32شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟33شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 34شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 35شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 36شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 37شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...38شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 39شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 40شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 41شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...42شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 43شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 44شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...45شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 46شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...47شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 48شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 49شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 50شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 51شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 52شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...53شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 54شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 55شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...56شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...57شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 58شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...59شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 60شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...61شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...62شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...63شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...64شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...65شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 66شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 67شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 68شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 69شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 70شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 71شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 72شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 73شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...74شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...75شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...76شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...77شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...78شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...79شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 80شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 81شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...82شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 83شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...84شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...85شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 86شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 87شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 88شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 89شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 90شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 91شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 92شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...93شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 94شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 95شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 96شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 97شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 98شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 99شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 100شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...101شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...102شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 103شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 104شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 105شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 106شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...107شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 108شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 109شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 110شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 111شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...112شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟113شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...114شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 115شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 116شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 117شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 118شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 119شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟120شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 121شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟122شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ