به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست

3370عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست
تیغی کشیده، در ره مردان دین نشست
با روی آتشین چو گذشتی ببوستان
گل را ز انفعال، عرق بر جبین نشست
سرو سهی که خاسته بود از چمن بناز
چون دید شکل قد ترا، بر زمین نشست
چون لاله داغدار، جهانی ز خط یار
کان سبزه بر کنار گل و یاسمین نشست
در خون نشست شاهی مسکین ز عشق تو
بیچاره چونکه با تو نشست، اینچنین نشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 2شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 3شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 4شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...5شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 6شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...7شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟8شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟9شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...10شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 11شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 12شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 13شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 14شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 15شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...16شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 17شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 18شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 19شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 20شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 21شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 22شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 23شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...24شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 25شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 26شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...27شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 28شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 29شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 30شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 31شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...32شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 33شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 34شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...35شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 36شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 37شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 38شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...39شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 40شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 41شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...42شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 43شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 44شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 45شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 46شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 47شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 48شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...49شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...50شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 51شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 52شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...53شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 54شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 55شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 56شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 57شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 58شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 59شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 60شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 61شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...62شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 63شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...64شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 65شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 66شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 67شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 68شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 69شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟70شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 71شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 72شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 73شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 74شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...75شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 76شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 77شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 78شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...79شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 80شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 81شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...82شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 83شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...84شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 85شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 86شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 87شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 88شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 89شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...90شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 91شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 92شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...93شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...94شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 95شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...96شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 97شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...98شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...99شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...100شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...101شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...102شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 103شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 104شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 105شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 106شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 107شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 108شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 109شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 110شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...111شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...112شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...113شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...114شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...115شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...116شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 117شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 118شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...119شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 120شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...121شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...122شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 123شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 124شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 125شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 126شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 127شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 128شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 129شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...130شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 131شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 132شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 133شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 134شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 135شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 136شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 137شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...138شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...139شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 140شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 141شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 142شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 143شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...144شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 145شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 146شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 147شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 148شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...149شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟150شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...151شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 152شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 153شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 154شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 155شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 156شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟157شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 158شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟159شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ