به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیافت

3230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیافت
چشم یاری داشت از یاران ولی یاری نیافت
ای دل از کویش ببر سرمایه درد و نیاز
کین متاع کاسد اینجا هیچ بازاری نیافت
تا صبا زلفش برای صید دلها باز کرد
آن کمند فتنه را چون من گرفتاری نیافت
سالها دل چون صبا طوف ریاض دهر کرد
در فضای او گلی گر یافت، بی خاری نیافت
شاهی از یاران خود با کنج تنهایی بساخت
زانکه با هر کس غم دل گفت غمخواری نیافت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 2شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...3شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 4شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 5شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 6شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 7شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 8شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 9شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 10شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...11شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 12شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 13شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...14شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 15شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 16شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 17شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 18شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...19شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 20شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 21شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...22شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 23شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 24شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 25شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...26شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 27شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 28شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...29شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 30شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 31شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 32شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 33شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 34شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 35شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...36شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...37شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 38شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 39شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...40شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 41شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 42شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 43شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 44شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 45شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 46شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 47شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 48شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...49شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 50شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...51شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 52شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 53شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 54شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 55شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 56شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟57شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 58شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 59شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 60شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 61شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...62شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 63شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 64شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 65شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...66شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 67شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 68شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...69شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 70شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...71شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 72شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 73شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 74شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 75شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 76شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...77شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 78شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 79شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...80شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...81شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 82شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...83شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 84شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...85شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...86شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...87شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...88شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...89شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 90شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 91شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 92شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 93شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 94شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 95شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 96شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 97شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...98شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...99شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...100شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...101شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...102شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...103شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 104شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 105شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...106شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 107شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...108شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...109شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 110شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 111شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 112شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 113شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 114شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 115شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 116شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...117شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 118شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 119شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 120شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 121شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 122شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 123شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 124شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...125شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...126شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 127شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 128شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 129شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 130شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...131شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 132شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 133شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 134شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 135شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...136شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟137شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...138شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 139شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 140شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 141شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 142شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 143شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟144شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 145شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟146شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ