به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست

3040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا گر با تو روی همدمی نیست
گدایان را به سلطان محرمی نیست
ز عشقم درد و غم در دل بسی هست
به اقبال توام زینها کمی نیست
پری را ماند آن مه در لطافت
رقیبش نیز چندان آدمی نیست
کسی را گلبن امید نشکفت
در این بستان که بوی خرمی نیست
خط جانان بکین برخاست، شاهی
به غم بنشین، که جای بیغمی نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...2شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 3شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 4شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 5شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 6شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 7شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...8شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 9شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 10شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 11شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 12شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 13شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 14شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 15شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...16شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 17شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 18شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...19شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 20شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 21شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 22شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 23شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...24شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 25شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 26شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...27شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 28شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 29شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 30شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...31شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 32شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 33شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...34شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 35شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 36شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 37شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 38شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 39شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 40شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...41شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...42شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 43شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 44شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...45شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 46شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 47شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 48شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 49شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 50شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 51شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 52شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 53شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...54شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 55شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...56شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 57شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 58شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 59شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 60شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 61شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟62شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 63شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 64شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 65شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 66شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...67شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 68شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 69شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 70شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...71شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 72شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 73شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...74شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 75شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...76شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 77شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 78شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 79شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 80شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 81شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...82شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 83شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 84شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...85شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...86شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 87شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...88شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 89شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...90شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...91شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...92شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...93شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...94شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 95شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 96شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 97شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 98شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 99شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 100شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 101شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 102شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...103شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...104شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...105شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...106شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...107شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...108شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 109شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 110شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...111شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 112شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...113شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...114شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 115شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 116شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 117شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 118شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 119شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 120شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 121شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...122شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 123شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 124شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 125شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 126شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 127شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 128شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 129شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...130شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...131شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 132شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 133شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 134شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 135شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...136شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 137شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 138شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 139شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 140شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...141شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟142شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...143شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 144شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 145شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 146شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 147شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 148شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟149شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 150شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟151شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ