به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت

3280عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

امروز نسیم سحری بوی دگر داشت
گویی گذر از خاک سر کوی دگر داشت
ما یکدل و یکروی چنین، وان گل رعنا
افسوس که از هر طرفی روی دگر داشت
دی مردم از آن ذوق که در گفتن دشنام
با ماش سخن بود و نظر سوی دگر داشت
خوش وقت کسی موسم نوروز، که چون گل
هر روز سر آب و لب جوی دگر داشت
شاهی به تماشای مه عید نیامد
بیچاره نظر در خم ابروی دگر داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 2شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 3شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 4شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 5شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 6شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...7شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 8شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 9شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 10شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 11شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 12شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 13شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 14شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...15شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 16شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 17شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...18شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 19شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 20شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 21شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 22شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...23شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 24شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 25شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...26شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 27شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 28شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 29شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...30شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 31شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 32شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...33شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 34شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 35شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 36شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 37شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 38شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 39شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...40شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...41شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 42شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 43شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...44شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 45شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 46شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 47شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 48شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 49شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 50شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 51شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 52شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...53شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 54شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...55شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 56شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 57شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 58شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 59شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 60شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟61شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 62شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 63شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 64شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 65شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...66شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 67شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 68شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 69شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...70شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 71شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 72شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...73شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 74شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...75شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 76شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 77شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 78شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 79شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 80شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...81شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 82شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 83شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...84شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...85شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 86شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...87شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 88شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...89شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...90شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...91شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...92شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...93شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 94شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 95شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 96شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 97شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 98شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 99شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 100شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 101شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...102شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...103شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...104شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...105شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...106شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...107شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 108شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 109شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...110شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 111شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...112شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...113شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 114شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 115شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 116شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 117شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 118شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 119شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 120شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...121شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 122شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 123شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 124شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 125شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 126شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 127شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 128شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...129شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...130شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 131شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 132شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 133شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 134شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...135شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 136شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 137شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 138شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 139شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...140شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟141شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...142شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 143شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 144شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 145شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 146شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 147شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟148شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 149شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟150شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ