به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است

3470عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است
بازم ز عشق واقعه ای مشکل آمده است
بر دیگران کشیده خدنگ جفای خویش
این نکته ام ز یار بسی بر دل آمده است
آنکو نکرد سجده بمحراب ابرویی
مردود شد ز قبله که ناقابل آمده است
نخل ترت که آب گل و یاسمین بریخت
تا در کدام آب و هوا حاصل آمده است
شاهی بکوی عشق گر افتاده ای منال
پایت ز آب دیده خود در گل آمده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴: خطش بگرد عارض مهوش برآمده است 2شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 3شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 4شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 5شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 6شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 7شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...8شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 9شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...10شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟11شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟12شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...13شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 14شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 15شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 16شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 17شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 18شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...19شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 20شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 21شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 22شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 23شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 24شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 25شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 26شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...27شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 28شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 29شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...30شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 31شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 32شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 33شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 34شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...35شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 36شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 37شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...38شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 39شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 40شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 41شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...42شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 43شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 44شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...45شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 46شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 47شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 48شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 49شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 50شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 51شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...52شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...53شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 54شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 55شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...56شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 57شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 58شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 59شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 60شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 61شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 62شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 63شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 64شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...65شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 66شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...67شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 68شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 69شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 70شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 71شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 72شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟73شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 74شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 75شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 76شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 77شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...78شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 79شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 80شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 81شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...82شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 83شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 84شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...85شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 86شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...87شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 88شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 89شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 90شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 91شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 92شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...93شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 94شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 95شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...96شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...97شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 98شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...99شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 100شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...101شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...102شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...103شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...104شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...105شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 106شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 107شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 108شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 109شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 110شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 111شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 112شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 113شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...114شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...115شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...116شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...117شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...118شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...119شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 120شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 121شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...122شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 123شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...124شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...125شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 126شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 127شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 128شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 129شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 130شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 131شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 132شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...133شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 134شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 135شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 136شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 137شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 138شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 139شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 140شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...141شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...142شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 143شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 144شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 145شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 146شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...147شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 148شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 149شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 150شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 151شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...152شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟153شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...154شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 155شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 156شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 157شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 158شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 159شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟160شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 161شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟162شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ