به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۲: چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست

3040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست
هزار فتنه بقصد دل از کمین برخاست
دلم خیال دهانت چو در ضمیر آورد
خروش بیخودی از عقل خرده بین برخاست
چو غنچه روی نمود از نقاب زنگاری
ز بلبلان چمن ناله حزین برخاست
بدور چشم تو بیمار شد چنان نرگس
که تکیه زد بعصا و آنگه از زمین برخاست
چو مطرب از سخن شاهی این غزل برخواند
ز ساکنان فلک بانگ آفرین برخاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱: منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت 2شمارهٔ ۲۲: چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست 3شمارهٔ ۲۳: تا خاک آستانه جانان مقام ماست 4شمارهٔ ۲۴: خطش بگرد عارض مهوش برآمده است 5شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 6شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 7شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 8شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 9شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 10شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...11شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 12شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...13شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟14شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟15شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...16شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 17شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 18شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 19شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 20شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 21شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...22شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 23شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 24شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 25شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 26شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 27شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 28شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 29شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...30شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 31شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 32شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...33شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 34شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 35شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 36شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 37شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...38شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 39شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 40شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...41شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 42شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 43شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 44شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...45شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 46شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 47شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...48شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 49شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 50شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 51شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 52شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 53شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 54شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...55شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...56شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 57شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 58شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...59شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 60شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 61شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 62شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 63شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 64شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 65شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 66شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 67شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...68شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 69شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...70شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 71شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 72شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 73شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 74شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 75شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟76شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 77شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 78شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 79شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 80شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...81شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 82شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 83شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 84شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...85شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 86شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 87شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...88شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 89شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...90شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 91شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 92شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 93شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 94شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 95شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...96شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 97شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 98شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...99شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...100شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 101شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...102شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 103شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...104شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...105شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...106شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...107شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...108شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 109شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 110شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 111شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 112شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 113شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 114شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 115شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 116شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...117شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...118شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...119شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...120شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...121شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...122شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 123شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 124شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...125شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 126شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...127شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...128شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 129شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 130شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 131شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 132شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 133شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 134شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 135شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...136شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 137شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 138شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 139شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 140شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 141شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 142شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 143شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...144شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...145شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 146شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 147شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 148شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 149شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...150شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 151شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 152شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 153شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 154شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...155شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟156شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...157شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 158شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 159شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 160شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 161شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 162شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟163شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 164شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟165شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ