به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۳: تا خاک آستانه جانان مقام ماست

2070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا خاک آستانه جانان مقام ماست
در بزم عیش جرعه راحت بجام ماست
گفتی: فلان بکوی من از خاک کمتر است
این هم چو بنگری سبب احترام ماست
زاهد حرام گفت می لعل را، بلی
ما زائریم و میکده بیت الحرام ماست
تا بر درش بخاک مذلت نشسته ایم
سلطان چار بالش گردون غلام ماست
روی چو زر بخاک درش تا نهاده ایم
در ملک عشق سکه شاهی بنام ماست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲: چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست 2شمارهٔ ۲۳: تا خاک آستانه جانان مقام ماست 3شمارهٔ ۲۴: خطش بگرد عارض مهوش برآمده است 4شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 5شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 6شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 7شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 8شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 9شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...10شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 11شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...12شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟13شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟14شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...15شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 16شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 17شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 18شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 19شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 20شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...21شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 22شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 23شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 24شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 25شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 26شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 27شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 28شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...29شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 30شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 31شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...32شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 33شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 34شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 35شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 36شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...37شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 38شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 39شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...40شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 41شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 42شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 43شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...44شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 45شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 46شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...47شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 48شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 49شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 50شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 51شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 52شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 53شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...54شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...55شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 56شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 57شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...58شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 59شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 60شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 61شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 62شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 63شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 64شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 65شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 66شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...67شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 68شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...69شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 70شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 71شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 72شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 73شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 74شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟75شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 76شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 77شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 78شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 79شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...80شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 81شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 82شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 83شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...84شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 85شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 86شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...87شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 88شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...89شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 90شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 91شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 92شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 93شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 94شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...95شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 96شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 97شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...98شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...99شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 100شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...101شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 102شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...103شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...104شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...105شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...106شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...107شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 108شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 109شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 110شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 111شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 112شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 113شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 114شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 115شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...116شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...117شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...118شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...119شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...120شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...121شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 122شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 123شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...124شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 125شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...126شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...127شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 128شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 129شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 130شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 131شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 132شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 133شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 134شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...135شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 136شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 137شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 138شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 139شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 140شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 141شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 142شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...143شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...144شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 145شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 146شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 147شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 148شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...149شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 150شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 151شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 152شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 153شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...154شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟155شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...156شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 157شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 158شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 159شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 160شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 161شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟162شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 163شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟164شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ