به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیرشاهی سبزواری

امیرشاهی سبزواریغزل هاشمارهٔ ۲۰: خطت بر لاله تر مشک چین ریخت

2990عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خطت بر لاله تر مشک چین ریخت
بنفشه در کنار یاسمین ریخت
صبا گردی که برد از آستانت
عروس غنچه را در آستین ریخت
گل از خوبی همی زد با رخت لاف
چو دید از شرم رویت، بر زمین ریخت
بشوخی ابرویت زیبا کمانیست
که چشمت خون خلقی زان کمین ریخت
شراب عاشقی تا خورد شاهی
به همت جرعه بر چرخ برین ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹: خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت 2شمارهٔ ۲۰: خطت بر لاله تر مشک چین ریخت 3شمارهٔ ۲۱: منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت 4شمارهٔ ۲۲: چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست 5شمارهٔ ۲۳: تا خاک آستانه جانان مقام ماست 6شمارهٔ ۲۴: خطش بگرد عارض مهوش برآمده است 7شمارهٔ ۲۵: بازم خدنگ غمزه زنی بر دل آمده است 8شمارهٔ ۲۶: مرا در عشق بهبودی نمانده است 9شمارهٔ ۲۷: ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست 10شمارهٔ ۲۸: چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست 11شمارهٔ ۲۹: جفای تو بر دل بغایت خوشست 12شمارهٔ ۳۰: خلق را دلها کباب از چشم پر خون منس ...13شمارهٔ ۳۱: مرا سری است که بر خاک آستانه اوست 14شمارهٔ ۳۲: گر نمیسوزد دلم، این آه درد آلود چی ...15شمارهٔ ۳۳: با طره تو سنبل شوریده حال چیست؟16شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟17شمارهٔ ۳۵: کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیس ...18شمارهٔ ۳۶: مرا گر با تو روی همدمی نیست 19شمارهٔ ۳۷: امروز نسیم سحری بوی دگر داشت 20شمارهٔ ۳۸: دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت 21شمارهٔ ۳۹: صبا تا ز زلف تو بویی نداشت 22شمارهٔ ۴۰: وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت 23شمارهٔ ۴۱: عمر بگذشت و دلم جز عاشقی کاری نیاف ...24شمارهٔ ۴۲: ساقی، به غم تو عقل و جان رفت 25شمارهٔ ۴۳: کسی که عاشق روی تو شد بباغ نرفت 26شمارهٔ ۴۴: ای دل ایام هجر شد بنیاد 27شمارهٔ ۴۵: تا ز شب بر مهت نقاب افتاد 28شمارهٔ ۴۶: دل بهر تو در ملامت افتاد 29شمارهٔ ۴۷: تا دل ز کف اختیار ننهاد 30شمارهٔ ۴۸: باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد 31شمارهٔ ۴۹: باز این سر بی سامان، سودای کسی دار ...32شمارهٔ ۵۰: هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد 33شمارهٔ ۵۱: خدنگ او که بجان مژده هلاک برد 34شمارهٔ ۵۲: خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون ب ...35شمارهٔ ۵۳: مرا عشقت از ره برون میبرد 36شمارهٔ ۵۴: دل زلف ترا گرفت، بد کرد 37شمارهٔ ۵۵: گرم عشقت عنان دل نگیرد 38شمارهٔ ۵۶: هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد 39شمارهٔ ۵۷: ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه ...40شمارهٔ ۵۸: چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد 41شمارهٔ ۵۹: کسی کش مهر خوبان کار باشد 42شمارهٔ ۶۰: مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین ...43شمارهٔ ۶۱: یار خط بر روی زیبا میکشد 44شمارهٔ ۶۲: دل بی رخ تو جانب گلشن نمیکشد 45شمارهٔ ۶۳: باغ را باز مگر مژده گلریز آمد 46شمارهٔ ۶۴: چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس بباغ ...47شمارهٔ ۶۵: چو شمشاد قدت در گلشن آمد 48شمارهٔ ۶۶: چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند 49شمارهٔ ۶۷: گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بما ...50شمارهٔ ۶۸: ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند 51شمارهٔ ۶۹: یار با ما چنانکه بود، نماند 52شمارهٔ ۷۰: تا بر گل تو جعد گره گیر بسته اند 53شمارهٔ ۷۱: ای بیخبر از گریه خونین جگری چند 54شمارهٔ ۷۲: جان به یاد تو یاد کس نکند 55شمارهٔ ۷۳: بیدلان کوی تو مقام کنند 56شمارهٔ ۷۴: عید شد، خوبان بعزم مجلس و می میرون ...57شمارهٔ ۷۵: فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میرو ...58شمارهٔ ۷۶: بزنجیر زلفت دل ماست در بند 59شمارهٔ ۷۷: پیکان غمزه را چو بتان آب میدهند 60شمارهٔ ۷۸: وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا ن ...61شمارهٔ ۷۹: خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند 62شمارهٔ ۸۰: سرو تو مگر ز پا نشیند 63شمارهٔ ۸۱: بتان که شیوه جور و ستیز میجویند 64شمارهٔ ۸۲: رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود 65شمارهٔ ۸۳: شبی که کوی تو ما را مقام خواهد بود 66شمارهٔ ۸۴: آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود 67شمارهٔ ۸۵: عمری دهان تنگ توام در خیال بود 68شمارهٔ ۸۶: رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود 69شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با ...70شمارهٔ ۸۸: سوی باغ آن سرو بالا میرود 71شمارهٔ ۸۹: بی لبت هر دم ز چشم درفشان خون میرو ...72شمارهٔ ۹۰: گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید 73شمارهٔ ۹۱: باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید 74شمارهٔ ۹۲: نصیب من ز تو گر درد و آه می آید 75شمارهٔ ۹۳: زلف تو سراسر شکن و تاب نماید 76شمارهٔ ۹۴: چو دل چوگان زلفت در نظر دید 77شمارهٔ ۹۵: با روی تو از سمن که گوید؟78شمارهٔ ۹۶: دل که پیش تو راز میگوید 79شمارهٔ ۹۷: ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار 80شمارهٔ ۹۸: ای به لطف از آب حیوان پاکتر 81شمارهٔ ۹۹: ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر 82شمارهٔ ۱۰۰: سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگ ...83شمارهٔ ۱۰۱: نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور 84شمارهٔ ۱۰۲: ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر 85شمارهٔ ۱۰۳: سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز 86شمارهٔ ۱۰۴: عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هن ...87شمارهٔ ۱۰۵: غم روی تو دارد دل، همین بس 88شمارهٔ ۱۰۶: ای دوست، شبی به کوی ما باش 89شمارهٔ ۱۰۷: در این گلشن چه سازد بلبل از زاری ...90شمارهٔ ۱۰۸: دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش 91شمارهٔ ۱۰۹: گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خ ...92شمارهٔ ۱۱۰: هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش 93شمارهٔ ۱۱۱: هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش 94شمارهٔ ۱۱۲: هر که کوی تو ساخت مسکن خویش 95شمارهٔ ۱۱۳: پرده بگشا ز روی چون مه خویش 96شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ 97شمارهٔ ۱۱۵: من که چون شمع از غمت با سوز دل در ...98شمارهٔ ۱۱۶: اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم 99شمارهٔ ۱۱۷: ای خسته ز تو روان مردم 100شمارهٔ ۱۱۸: بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شد ...101شمارهٔ ۱۱۹: چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر ب ...102شمارهٔ ۱۲۰: مهی شد کان رخ زیبا ندیدم 103شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر ش ...104شمارهٔ ۱۲۲: من ار پیش یار آبرویی ندارم 105شمارهٔ ۱۲۳: هر زمان از بیخودی خواهم که آن رو ...106شمارهٔ ۱۲۴: خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو ...107شمارهٔ ۱۲۵: هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میک ...108شمارهٔ ۱۲۶: با تو عمری شد که لاف دوستداری میز ...109شمارهٔ ۱۲۷: چمن بشکفت و سبزه خط کشید و سرو با ...110شمارهٔ ۱۲۸: ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم 111شمارهٔ ۱۲۹: هر شب بدل حکایت خود در میان نهم 112شمارهٔ ۱۳۰: بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم 113شمارهٔ ۱۳۱: تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم 114شمارهٔ ۱۳۲: ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم 115شمارهٔ ۱۳۳: ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم 116شمارهٔ ۱۳۴: دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم 117شمارهٔ ۱۳۵: ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم 118شمارهٔ ۱۳۶: چشم تو خورد باده و من در خمار از ...119شمارهٔ ۱۳۷: جان شد آواره و دل بهر تو افگار هم ...120شمارهٔ ۱۳۸: ما را غمی است از تو که گفتن نمیتو ...121شمارهٔ ۱۳۹: مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر ...122شمارهٔ ۱۴۰: ای باد، پرده زان گل نو رسته باز ک ...123شمارهٔ ۱۴۱: چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن ...124شمارهٔ ۱۴۲: تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون 125شمارهٔ ۱۴۳: بر طرف مهت غالیه خم بخم است این 126شمارهٔ ۱۴۴: باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی ...127شمارهٔ ۱۴۵: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او 128شمارهٔ ۱۴۶: عیسی دم است یار و دلم ناتوان از ا ...129شمارهٔ ۱۴۷: ای غنچه را خون در جگر، از لعل رنگ ...130شمارهٔ ۱۴۸: ای در درون خسته نشان خدنگ تو 131شمارهٔ ۱۴۹: رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو 132شمارهٔ ۱۵۰: ای باد صبحدم، خبر یار من بگو 133شمارهٔ ۱۵۱: زهی از خطت نرخ عنبر شکسته 134شمارهٔ ۱۵۲: منم با درد همزانو نشسته 135شمارهٔ ۱۵۳: مائیم و دلی ز دست رفته 136شمارهٔ ۱۵۴: ساقیا، لطفی بکن جامی بده 137شمارهٔ ۱۵۵: من از خاک درت رفتم، متاعم را بغار ...138شمارهٔ ۱۵۶: زهی عشقت آتش بجان در زده 139شمارهٔ ۱۵۷: ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده 140شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده 141شمارهٔ ۱۵۹: ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره 142شمارهٔ ۱۶۰: تا بسته ای به سلسله مشکبو گره 143شمارهٔ ۱۶۱: عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی 144شمارهٔ ۱۶۲: تا گشودی دو زلف عنبرسای 145شمارهٔ ۱۶۳: ای که با طره پر چین و شکست آمده ا ...146شمارهٔ ۱۶۴: ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشا ...147شمارهٔ ۱۶۵: زهی روی تو روشن آفتابی 148شمارهٔ ۱۶۶: تا دل به غم عشق گرفتار نیابی 149شمارهٔ ۱۶۷: دلا تا ذوق هجران در نیابی 150شمارهٔ ۱۶۸: ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی 151شمارهٔ ۱۶۹: دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو ک ...152شمارهٔ ۱۷۰: اگر زلف تو خم در خم نبودی 153شمارهٔ ۱۷۱: لب شیرین شکرخند داری 154شمارهٔ ۱۷۲: دلا از مردمی بویی نداری 155شمارهٔ ۱۷۳: با اهل وفا ز هر چه داری 156شمارهٔ ۱۷۴: مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عی ...157شمارهٔ ۱۷۵: دلا ز نرگس مستانه که میپرسی؟158شمارهٔ ۱۷۶: از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میک ...159شمارهٔ ۱۷۷: مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی 160شمارهٔ ۱۷۸: ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی 161شمارهٔ ۱۷۹: مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی 162شمارهٔ ۱۸۰: ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی 163شمارهٔ ۱۸۱: ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی 164شمارهٔ ۱۸۲: دولت وصلش میسر کی شود بی جستجوی؟165شمارهٔ ۱۸۳: خال که بر عارض مهوش نهی 166شمارهٔ ۱۸۴: چه حالتست که از حال من نمیپرسی؟167شمارهٔ ۱۸۵: چه شوخیست که در چشم پرفتن داری؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ