کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زاهدا کمتر نصیحت کن من دیوانه را
    در من افسون در نگیرد بس کن این افسانه را
    مدتی شد بی نصیب از سنگ اطفالم دریغ
    امتیازی نیست دیگر عاقل و دیوانه را
    از جدائی نی عجب گر من چونی دارم نوا
    هرج اندر ناله آرد استن حنانه را
    آشنا کن خود باهل دل که در بحر وجود
    نیست غیر از دل صدف آن گوهر یکدانه را
    یافت وصل شمع چون پروانه از خود درگذشت
    درگذر از جان تو هم جوئی اگر جانانه را
    پای تا سر ز آتش حسرت بسوزی همچو شمع
    دانی اندر سوختن گر لذت پروانه را
    روی و مو هرگاه آرایش دهد دلدار من
    بوسم و بویم گهی آئینه گاهی شانه را
    نازم آن ابروی محرابی که برد از خاطرم
    مسجد و دیر و کنشت و کعبه و بتخانه را
    پنجه زر پاش خور بگرفته از عالم زمام
    زرفشان و رام کن هم خویش و هم بیگانه را
    این نوا دارد صغیر از عشق حیدر گر هزار
    دارد از سودای گل آن نالهٔ مستانه را
    دل بود پیمانه و مهر علی می‌دورهاست
    تا که من لبریز دارم زان می‌این پیمانه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha