کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت
    نگار بهر من خسته بر جبین انداخت
    برفت و برد مرا همچو سایه در پی خویش
    قدی که سایه نه از ناز بر زمین انداخت
    بزلف کرده صبا را بجرم آن زنجیر
    که دوش زلزله اندر سواد چین انداخت
    سیاه روز جهان را چو شب نمود آن مه
    ز زلف پرده چو بر روی نازنین انداخت
    غلام مردم چشم که در رخ خوبان
    نظر همیشه ز چشم خدای بین انداخت
    من از جمال تو حیرانم و از آن نقاش
    که نقش صورتی این سان ز ماء و طین انداخت
    یقین ز زلف تو غافل بود دل آنکس
    که چنک عشق بگیسوی حور عین انداخت
    کسی بکام دل خود رسد که همچو صغیر
    بپای دوست سر و جان و عقل و دین انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha