کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون یاد از آن زلف سیه و آنخط زنگاری کنم
    سرخ اینرخ چونزعفران از اشک گلناری کنم
    بر آنسرم کز جان و دل هستی بپردازم باو
    دور است راه عشق و من فکر سبکباری کنم
    چشمان مست آن پری من دیده‌ام از چشم خود
    گر بیخودم عیبم مکن نتوان که خودداری کنم
    تاتاری از آن طره‌ام باشد بکف روزم سیه
    گر آرزوی نافهٔ آهوی تا تاری کنم
    خو کرده‌ام با زلف او آنسان که مایل نیستم
    آزاد خود را یک نفس از این گرفتاری کنم
    هر دم که یار آید برم چون جام می‌خندان شوم
    هر گه کشد پا از سرم مانند نی زاری کنم
    دور از لب لعلش اگر روزی سرشگم کم شود
    سازم دل صدپاره خون وزدیده گان جاری کنم
    از چشم بیمار بتان دایم بود بیمار دل
    یارب من این بیمار را تا کی پرستاری کنم
    عزت پس از خواری بود کز خار گل سرمیزند
    من آن نیم کاندر جهان اندیشه از خواری کنم
    لطف شه مردان صغیر از بهر من کافی بود
    گر حیدرم یاری کند من چرخ را یاری کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha