کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دمی که پرده ز رخسار خود براندازی
    ز روی خود مه و خورشید را خجل‌سازی
    بپردهٔی و دل از کف بری چه خواهی کرد
    دمی که پرده ز رخسار خود براندازی
    نه خون دل خورم‌ام روز با خیال لبت
    که سالهاست که با جان خود کنم بازی
    ز بند بند من آید نوا که در چنگت
    فتاده‌ام چو نی و از لبم تو ننوازی
    زمانه نسبت قد تو را چو داد بسرو
    برای سرو شد این مایهٔ سرافرازی
    بناز بر همه عالم که با چنین صورت
    رواست هر قدر ای نازنین بخود نازی
    هوای وصل تو چون در سر صغیر افتاد
    بسوخت بال و پرش زین بلند پروازی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha