کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست بازار جهانرا به از این سودایی
    که دهی جان پی هم صحبتی دانایی
    دوش پروانه چنین گفت به پیرامن شمع
    سوزم اندر طلب صحبت روشن رایی
    بایدت خون جگر خورد بیاد لب یار
    نیست در خوان محبت به از این حلوایی
    رفرف عشق بنازم که برد عاشق را
    تا بجایی که نباشد دگر آنجا جایی
    پای لرزان دل حیران ره پر چه شب تار
    دست گیرد مگر از کور دلان بینایی
    راستی کجروی چرخ فزون گشت کجاست
    دست اختر شکنی پای فلک فرسایی
    دست بیداد جهان ساخته ویران باید
    پا گذارد بمیان عدل جهان آرایی
    شادمان باش صغیرا که خدیوی عادل
    باز طرح افکند از عدل و عطا دنیایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha