کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ببزم دل چو برافروختم ز عشق سراج
    دگر به مشعل خورشید نیستم محتاج
    چو در سفینهٔ عشقم چه باک از این دارم
    که بحر حادثه از چار سو بود مواج
    ببوسه ای ز لبش زندهٔ ابد گشتم
    دهید مژده که جستم بدرد مرگ علاج
    ندانم از تو چه اندر سر ا ست مردم را
    که دیده در بر تیر تو می‌کنند آماج
    بماه روی تو نازم که سیم و زر شب و روز
    طبق طبق ز مه و مهر می‌ستاند باج
    من از دو کون به میخانه روی آوردم
    کجا روم گر از این درگهم کنند اخراج
    نهم کلاه نمد کج بشکر درویشی
    که شاه هیچ بجز دردسر ندید از تاج
    صغیر هستی خود داد از آن بباد فنا
    که دید عاقبتش می‌کند اجل تاراج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha