کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش
    که چسان گشته سیه روزم از آنزلف پریش
    روز از شب ننهم فرق و مسا را ز صباح
    دشمن از دوست نمیدانم وبیگانه ز خویش
    ناصحم گو ندهد پند که سودی نکند
    دل دیوانه کجا وسخن خیراندیش
    خواهی ار حال دلم پرس از آنطره که من
    روزگاریست ندارم خبری از دل خویش
    نه من آشفتهٔ آن طره طرارم و بس
    جان نبرده است مسلمانی از اینکافر کیش
    کی میسر شود آسایش حال سلطان
    گر نباشد پی آسایش حال درویش
    تو و اندوختن سیم و زر ای خواجه که ما
    بگرفتیم ره فقر و فنا را در پیش
    من که دارم گنه آید سوی من عفو اله
    زانکه درمان سوی درد آید و مرهم سوی ریش
    نیست غم گر نشود کم غم بسیار صغیر
    بلکه شاد است که هر لحظه غمش گردد بیش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha