کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم به طرهٔ پرچین یار افتد و خیزد
    چنان که مست بشبهای تار افتد و خیزد
    چو رخ نماید و تازد سمند ناز هزاران
    پیاده در پی آن شهسوار افتد و خیزد
    چنان که سنبل تر از نسیم بر ورق گل
    ز شانه زلف بروی نگار افتد و خیزد
    عجب ز نرگس بیمار او که هر که ببیند
    همی بنالد و بیماروار افتد و خیزد
    غمین مشو ز فتادن براه عشق که سالک
    هزار بار در این رهگذار افتد و خیزد
    برای بوسهٔ یکجای پای ناقهٔ لیلی
    هزار مرتبه مجنون زار افتد و خیزد
    فتادیش چو بپا عزم خاستن مکن آری
    نه عاشق است که در پای یار افتد و خیزد
    صغیر چون نتواند بروزگار ستیزد
    همان به است که با روزگار افتد و خیزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha