کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلبرم شانه بگیسوی شبه گون زده است
    بدو صد سلسله دل باز شبیخون زده است
    بر لب جام بود بوسه زدن فرض که آن
    یار را بوسه بسی بر لب میگون زده است
    ای که لیلی طلبی خرگه خود را آن ماه
    در بیابان دل خستهٔ مجنون زده است
    عاشقان از همه کیشند بدر کلک قضا
    نام این طایفه از دایره بیرون زده است
    در ره عشق خدا مرد ره آنست که نعل
    ترکمان وار در این بادیه وارون زده است
    منت از ساقی نامشفق گردون نکشد
    می چو من هر که ز جام دل پرخون زده است
    نه عجب خرمن من سوخت گر از آتش عشق
    عشق برقیستکه بر خرمن گردون زده است
    تا گدائی در شاه نجف یافت صغیر
    پای بر ملک جم و دولت قارون زده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha