کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شرح حال من و زلف تو که در گلشن گفت
    که چو حال من و چون زلف تو سنبل آشفت
    دوش کردی چو به آهم تو تبسم گفتم
    مژده ایدل که بباد سحری غنچه شگفت
    باختم جان بتو ای ابروی جانان و هنوز
    می ندانم که تو را طاق بخوانم یا جفت
    بهر من گفت کسی قصهٔ فرهاد و مرا
    نرود تا ابد از یاد ز بس شیرین گفت
    چیست خاک در میخانه که هر اهل نظر
    بروی از اشک روان آب زد و از مژه رفت
    سخن پیر خرابات به جان می ارزد
    لیک حرف من و زاهد همه میباشد مفت
    چشم بیمار بتان دید صغیر و از غم
    گشت بیمار بدانحال که در بستر خفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha