به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۷۰: هی زلف و خال جلوه دهی این بهانه چیست

500عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هی زلف و خال جلوه دهی این بهانه چیست
هستیم خود اسیر تو این دام و دانه چیست
این خانه ای که زلف تو بر دل فروخته
در آن دگر حساب صبا حق شانه چیست
کی آگه از اذان مؤذن شوی اگر
ناقوس را بدیر ندانی ترانه چیست
در دهر نام نیک بنه نی سرای نیک
آری ز نام نیک نکوتر نشانه چیست
هرکس گدای درگه حیدر بود صغیر
داند که فیض بخشی این آستانه چیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹: گفتم کمند عشق تو در گردن منست 2شمارهٔ ۷۰: هی زلف و خال جلوه دهی این بهانه چی ...3شمارهٔ ۷۱: اکنون که بهار آمد و ایام بکام است 4شمارهٔ ۷۲: تا شدم از گردش چشم تو مست 5شمارهٔ ۷۳: ای به فدای تو من و هر چه هست 6شمارهٔ ۷۴: چون خصر ره بچشمهٔ حیوانم آرزوست 7شمارهٔ ۷۵: دلبرانرا همه سخت است دل و پیمان سس ...8شمارهٔ ۷۶: لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات 9شمارهٔ ۷۷: بگو بدشمن خفاش خوی مکر اندیش 10شمارهٔ ۷۸: ای قوی پنجه که بازوی تواناست ترا 11شمارهٔ ۷۹: ای نام عاشق‌سوز تو ورد زبان‌ها 12شمارهٔ ۸۰: ای بی نیاز ذات تو از هر نیاز ما 13شمارهٔ ۸۱: گر از حبیب طلب میکنی سوای حبیب 14شمارهٔ ۸۲: ساقیا بی تکلف آر شراب 15شمارهٔ ۸۳: بیا ساقی از یکدو جام شراب 16شمارهٔ ۸۴: بتی کو عزم دوری داشت با من با منست ...17شمارهٔ ۸۵: دل بدست آر دلا کعبهٔ مقصود دل است 18شمارهٔ ۸۶: آنکه مانند تواش یار دل آزاری هست 19شمارهٔ ۸۷: جمله خوبی های عالم در محبت مضمر اس ...20شمارهٔ ۸۸: ای بشر چیست بغیر از تو که ان آن تو ...21شمارهٔ ۸۹: ای ناله برمیا که تو را دادخواه نیس ...22شمارهٔ ۹۰: زنده نبود آنکه او را معرفت در کار ...23شمارهٔ ۹۱: گرچه در پیش نظر قطره قرین بایم نیس ...24شمارهٔ ۹۲: آدمی را ز شرف تاج کرامت بسر است 25شمارهٔ ۹۳: کی توان گفتن که او با ما سر و کاری ...26شمارهٔ ۹۴: بغیر عشق توام ای صنم گناهی نیست 27شمارهٔ ۹۵: نقش خار و گل بجز از خامهٔ تقدیر نی ...28شمارهٔ ۹۶: آنچه میدانیش دنیا خورد و خوابی بیش ...29شمارهٔ ۹۷: جز مقام نیستی چون مأمنی در کار نیس ...30شمارهٔ ۹۸: تا قبلهٔ من ابروی آن لعبت ترساست 31شمارهٔ ۹۹: شرح حال من و زلف تو که در گلشن گفت 32شمارهٔ ۱۰۰: جانا نظیر روی تو ماه منیر نیست 33شمارهٔ ۱۰۱: نتوان به مثل گفتن خورشید درخشانت 34شمارهٔ ۱۰۲: غیر از تو میان تو و او فاصله ای ن ...35شمارهٔ ۱۰۳: در جهان امری که بیرونست از تقدیر ...36شمارهٔ ۱۰۴: ز بسکه دیر شد ای دوست انتهای فراق ...37شمارهٔ ۱۰۵: خواهم ای شوخ ببوسم همهٔ اعضایت 38شمارهٔ ۱۰۶: هر که داند نقطهٔ خال ترا تفسیر چی ...39شمارهٔ ۱۰۷: نه خط بروی تو کمین میر کشور زنگ ا ...40شمارهٔ ۱۰۸: غم چندی بدل زار بغم مدغم ماست 41شمارهٔ ۱۰۹: خوش میگذرد آنکه مرا روح روانست 42شمارهٔ ۱۱۰: گفتم کمند عشق تو در گردن منست 43شمارهٔ ۱۱۱: هی زلف و خال جلوه دهی این بهانه چ ...44شمارهٔ ۱۱۲: اکنون که بهار آمد و ایام بکام است 45شمارهٔ ۱۱۳: تا شدم از گردش چشم تو مست 46شمارهٔ ۱۱۴: ای به فدای تو من و هر چه هست 47شمارهٔ ۱۱۵: چون خصر ره بچشمهٔ حیوانم آرزوست 48شمارهٔ ۱۱۶: دلبرا نرا همه سخت است دل و پیمان ...49شمارهٔ ۱۱۷: لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات 50شمارهٔ ۱۱۸: روزگاریست که چون حلقه مقیمم بدرت 51شمارهٔ ۱۱۹: تا تار طرهٔ توام ای جان بچنگ نیست 52شمارهٔ ۱۲۰: با آنکه دل معاینه ناظر بروی تست 53شمارهٔ ۱۲۱: ما را بجز از روی تو منظور نظر نیس ...54شمارهٔ ۱۲۲: شیرم ولی اسیر به دام غزال دوست 55شمارهٔ ۱۲۳: ایخوش آنعارف سالک که ز راه آگاهست 56شمارهٔ ۱۲۴: قضا چو جاری و ساری بنارضا و رضاست 57شمارهٔ ۱۲۵: هر آنچه فتنه در این عالم و هر آنچ ...58شمارهٔ ۱۲۶: دور هجران را مگر اتمام نیست 59شمارهٔ ۱۲۷: از غم زلفت ندانم دوش بر من چون گذ ...60شمارهٔ ۱۲۸: خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت 61شمارهٔ ۱۲۹: دل مرا ز کمندت سر رهائی نیست 62شمارهٔ ۱۳۰: گفتن یک یاعلی به صدق و ارادت 63شمارهٔ ۱۳۱: هر که بدید از تو این فراخته قامت 64شمارهٔ ۱۳۲: ببزم قرب چو دیدم میانهٔ من و دوست 65شمارهٔ ۱۳۳: هر گوشه فتنه ایست ز چشمان مست تست 66شمارهٔ ۱۳۴: دلبرم شانه بگیسوی شبه گون زده است 67شمارهٔ ۱۳۵: تنها براه دوست نباید ز جان گذشت 68شمارهٔ ۱۳۶: بیا ای عید مشتاقان که از هجر دو ا ...69شمارهٔ ۱۳۷: دیگرم پروای خویش اندیشهٔ بیگانه ن ...70شمارهٔ ۱۳۸: مدام غیر غمم کس انیس و همدم نیست 71شمارهٔ ۱۳۹: جز معرفت از بهر بشر خاصیتی نیست 72شمارهٔ ۱۴۰: حجه قائم که جبریل‌امین دربان اوست 73شمارهٔ ۱۴۱: دانم که ره کعبه و بتخانه کدامست 74شمارهٔ ۱۴۲: ای جسم تو بگرفته ز جان باج لطافت 75شمارهٔ ۱۴۳: با ما مگو که دیر کجا و حرم کجاست 76شمارهٔ ۱۴۴: از حرم بگذر که اینجا خرگه آنشاه ن ...77شمارهٔ ۱۴۵: آنکه بهر جا عیان طلعت نیکوی اوست 78شمارهٔ ۱۴۶: جستم سراغ دل ز صبا زان خبر نداشت 79شمارهٔ ۱۴۷: تنها ستمت بهر من ای ماه جبین است 80شمارهٔ ۱۴۸: دل ز راه دیده از نور جمالش روشن ا ...81شمارهٔ ۱۴۹: آنکس آگه ز پریشانی احوال من است 82شمارهٔ ۱۵۰: نی همین از خود براه یار میباید گذ ...83شمارهٔ ۱۵۱: من و خاک سر آنکوی که دلدار آنجاست 84شمارهٔ ۱۵۲: خرم کسی که کام ز بخت جوان گرفت 85شمارهٔ ۱۵۳: من آنچه هست بعشق تو داده‌ام از دس ...86شمارهٔ ۱۵۴: کارت ای یار بمن غیر ستمکاری نیست 87شمارهٔ ۱۵۵: بطرف باغ هر آن سرو کز زمین برخاست 88شمارهٔ ۱۵۶: دلم ز دست تو خون گشت و حجت هم این ...89شمارهٔ ۱۵۷: تا نگوئی بجهان دوست مرا بسیار است 90شمارهٔ ۱۵۸: ایهاالناس اینجهان را نیم جو مقدار ...91شمارهٔ ۱۵۹: اگر که خانه خمار دایمم وطن است 92شمارهٔ ۱۶۰: تشبیه جمال تو به خورشید روا نیست 93شمارهٔ ۱۶۱: دل مسوزان که ز هر دل بخدا راهی هس ...94شمارهٔ ۱۶۲: بگو به آنکه موفق بحسن تدبیر است 95شمارهٔ ۱۶۳: ای آنکه با وجود تو دیگر وجود نیست 96شمارهٔ ۱۶۴: زمین گوئی به پیش پای عشق است 97شمارهٔ ۱۶۵: شاداب باغ دهر به آب محبت است 98شمارهٔ ۱۶۶: علی است بهر بجا بودن جهان باعث 99شمارهٔ ۱۶۷: ای حسن تو بگرفته ز خوبان جهان باج 100شمارهٔ ۱۶۸: ببزم دل چو برافروختم ز عشق سراج 101شمارهٔ ۱۶۹: با بت ساده نشستن که ثواتبست و مبا ...102شمارهٔ ۱۷۰: تعالی الله از این بالا وزین رخ 103شمارهٔ ۱۷۱: منت دلم ز حلقهٔ موی تو میکشد 104شمارهٔ ۱۷۲: صبحدم باد صبا مشک فشان می‌آید 105شمارهٔ ۱۷۳: گر از دل نیمه شب آهی برآید 106شمارهٔ ۱۷۴: در دور ما چه جور بشر با بشر نکرد 107شمارهٔ ۱۷۵: جدا از طره اش حال دلم دانی چسان ب ...108شمارهٔ ۱۷۶: مگذار اینکه راز دلت بر زبان رسد 109شمارهٔ ۱۷۷: رندان عمل برای رضای خدا کنند 110شمارهٔ ۱۷۸: قلم شرافت اگر دارد از رقم دارد 111شمارهٔ ۱۷۹: قربان آن زمان که زمان و مکان نبود 112شمارهٔ ۱۸۰: نالهٔ من نی عجب گر جا به دل‌ها می ...113شمارهٔ ۱۸۱: غیر آن سر که سری با کف پایی دارد 114شمارهٔ ۱۸۲: زان پیشتر که خاک وجودت سبو کنند 115شمارهٔ ۱۸۳: جهانیان دگر از جنک احتراز کنید 116شمارهٔ ۱۸۴: نالیدن مهجوران سوز دگری دارد 117شمارهٔ ۱۸۵: به تغافل همه روزان و شبان می‌گذرد 118شمارهٔ ۱۸۶: دلدار ما به درد دل ما نمی رسد 119شمارهٔ ۱۸۷: آن که از دوست بجز دوست تقاضا دارد 120شمارهٔ ۱۸۸: هزار بار به خون جگر طهارت کرد 121شمارهٔ ۱۸۹: هر چند دانمت مهر ای نازنین نباشد 122شمارهٔ ۱۹۰: بر دل چو یاد لعل لب یار بگذرد 123شمارهٔ ۱۹۱: خواجه را گوی که از زیر زمین یاد ک ...124شمارهٔ ۱۹۲: راستی مردم از آندم که بصلب پدرند 125شمارهٔ ۱۹۳: کسیکه بهر خدا ترک خودستائی کرد 126شمارهٔ ۱۹۴: یاد دو طره ات بدلم چون درون شود 127شمارهٔ ۱۹۵: مست ساقی ز سر آب عنب می‌گذرد 128شمارهٔ ۱۹۶: شده گم دلم که از هجر چو لاله داغ ...129شمارهٔ ۱۹۷: همره قافلهٔی روبرهی باید کرد 130شمارهٔ ۱۹۸: نه تنها خجلت از روی تو ماه آسمان ...131شمارهٔ ۱۹۹: مردم چشم تو نازیم که در پرده درند 132شمارهٔ ۲۰۰: هر که را بوئی از آن طرهٔ پرچین‌ آ ...133شمارهٔ ۲۰۱: شوخی به همه خلخ و فرخار نباشد 134شمارهٔ ۲۰۲: کس نیست تا نشان بمن از آن دهان ده ...135شمارهٔ ۲۰۳: آینه چون جلوه گاه روی جانان می‌شو ...136شمارهٔ ۲۰۴: ز جان خویش اگر عاشقان نظر گیرند 137شمارهٔ ۲۰۵: هر آنکو سر بخاک درگه پیر مغان دار ...138شمارهٔ ۲۰۶: چون بت من شانه بر زلف چلیپائی کشد 139شمارهٔ ۲۰۷: هر که با او آشنا شد خود ز خود بیگ ...140شمارهٔ ۲۰۸: دل سجده جز بر آن خم ابرو نمیکند 141شمارهٔ ۲۰۹: زلف از شانه بروی چو قمر میریزد 142شمارهٔ ۲۱۰: فلک خم گشت کز خود طرح چوگان تو ان ...143شمارهٔ ۲۱۱: هر کس نه بعشق از سر اخلاص قدم زد 144شمارهٔ ۲۱۲: مدد ز چشم پر آبم سحاب می‌خواهد 145شمارهٔ ۲۱۳: سر عشقت بدل خسته نهان خواهم کرد 146شمارهٔ ۲۱۴: در ملک وجود آنچه که از خاک برآید 147شمارهٔ ۲۱۵: سهی قد تو به سرو کنار جو ماند 148شمارهٔ ۲۱۶: چون بدل ناوک آن شوخ پری زاد‌ آمد 149شمارهٔ ۲۱۷: عاقبت دلا دیدی کار یار و من چون ش ...150شمارهٔ ۲۱۸: ایدل این شوخ پریوش که چنین میگذرد 151شمارهٔ ۲۱۹: تا لبم بوسه چند از تو دلارام نگیر ...152شمارهٔ ۲۲۰: برافکن پرده تا خورشید تابان از سم ...153شمارهٔ ۲۲۱: هر زمان زلف چو زنجیر توام یاد آید 154شمارهٔ ۲۲۲: ما را به یمن عشق روا از توکام شد 155شمارهٔ ۲۲۳: یار بی پرده عبث پرده ز عارض نگشای ...156شمارهٔ ۲۲۴: اگر از عشق به طور دلت اشراق آید 157شمارهٔ ۲۲۵: دانی که دل بدلبر جانی چسان رسید 158شمارهٔ ۲۲۶: چندانکه سیل دیده من بیشتر شود 159شمارهٔ ۲۲۷: نه هر که تاخت بمیدان دلاوری داند 160شمارهٔ ۲۲۸: ساقی چه باده بود که بر من حواله ک ...161شمارهٔ ۲۲۹: می بنوش اکنون که چون هنگام محشر م ...162شمارهٔ ۲۳۰: ترکان چشم او پی خونریزی منند 163شمارهٔ ۲۳۱: دل آنچه داشت در بر دلبر نیاز کرد 164شمارهٔ ۲۳۲: هر دل به ‌امیدی پی دلدار برآمد 165شمارهٔ ۲۳۳: دلم نظر سوی آن زلف پرشکن دارد 166شمارهٔ ۲۳۴: بخدا رسد هر آن دل که پی هوا نباشد 167شمارهٔ ۲۳۵: نگارا جانم از هجر تو نالان تا بکی ...168شمارهٔ ۲۳۶: بکوی میکده بس بیهشان مدهوشند 169شمارهٔ ۲۳۷: بر آستانهٔ میخانه خاکسارانند 170شمارهٔ ۲۳۸: تیر رستم چو خدنک مژه ات تیز نبود 171شمارهٔ ۲۳۹: بندهٔ پادشهی باش که درویش بود 172شمارهٔ ۲۴۰: همه صحبت ز فراق وز وصالش دارند 173شمارهٔ ۲۴۱: خدا را جمع نتوان با هوا کرد 174شمارهٔ ۲۴۲: بعد مرگ ار بسرم آن بت طناز آید 175شمارهٔ ۲۴۳: بحشر عفو اله ار پناه خواهد بود 176شمارهٔ ۲۴۴: جهان که هر دی و هر نوبهار گرید و ...177شمارهٔ ۲۴۵: دلم به طرهٔ پرچین یار افتد و خیزد 178شمارهٔ ۲۴۶: آنکه از دوری او دیدهٔ ما دریا بود 179شمارهٔ ۲۴۷: غم عشقت نه همین قصد دل و جانم کرد 180شمارهٔ ۲۴۸: دل ز قید غمت ایدوست رها نتوان کرد 181شمارهٔ ۲۴۹: شهان که مالک اورنگ و صاحب تاجند 182شمارهٔ ۲۵۰: ندهی کام مرا از لب خندان تا چند 183شمارهٔ ۲۵۱: هر صاحب نامی دمی آرام ندارد 184شمارهٔ ۲۵۲: دل نیست هر آندل که دلارام ندارد 185شمارهٔ ۲۵۳: ساقی از رطل گران دوش سبکبارم کرد 186شمارهٔ ۲۵۴: کس از آن زلف و از آن خال نیارد دم ...187شمارهٔ ۲۵۵: اهل دل بر در دل حلقه چو رندانه زد ...188شمارهٔ ۲۵۶: دیدی چگونه عزم سفر آن نگار کرد 189شمارهٔ ۲۵۷: شاه اورنگ نشین فکر جهانی دارد 190شمارهٔ ۲۵۸: گر نه برقع بر رخ آن مه جبین افتاد ...191شمارهٔ ۲۵۹: زان فرقه بپرهیز که پرهیز ندارند 192شمارهٔ ۲۶۰: مرا که جرم ز اندازه بیشتر باشد 193شمارهٔ ۲۶۱: هر چه از اصلش جدا گردید باز آنجا ...194شمارهٔ ۲۶۲: بزلفش در کشاکش با صبا و شانه خواه ...195شمارهٔ ۲۶۳: یاران ره عشق منزل ندارد 196شمارهٔ ۲۶۴: مراست نام علی بهر جسم و جان تعویذ 197شمارهٔ ۲۶۵: هر چه خواهم سخن از زلف تو سازم تح ...198شمارهٔ ۲۶۶: دوشین بگوش دلم‌ آمد ز مرغ سحر 199شمارهٔ ۲۶۷: روزی ار غم برود نیست مرا یار دگر 200شمارهٔ ۲۶۸: پیر گشتیم و دل از عشق جوانست هنوز 201شمارهٔ ۲۶۹: رهد ز زلف تو دل در بر من آید باز 202شمارهٔ ۲۷۰: یار عاشق کش ما دوش بصد عشوه و ناز 203شمارهٔ ۲۷۱: دل برگرفته ایم از این خلق بوالهوس 204شمارهٔ ۲۷۲: قبله ی عشاق طاق ابروی یار است و ب ...205شمارهٔ ۲۷۳: خبر عشق ز هر دل بهوا بسته مپرس 206شمارهٔ ۲۷۴: از آب دیده تا ندهی شستشوی خویش 207شمارهٔ ۲۷۵: من و ترا بسخن کرده او بهانهٔ خویش 208شمارهٔ ۲۷۶: چو غنچه خون دلت گر غذاست خندان با ...209شمارهٔ ۲۷۷: دلم بیمار و یاد چشم بیماری پرستار ...210شمارهٔ ۲۷۸: آنکه گشتیم و نجستیم در اطراف جهان ...211شمارهٔ ۲۷۹: کسی که سرمه نکرد از غبار رهگذرش 212شمارهٔ ۲۸۰: در گردنش آویخته گیسوی بلندش 213شمارهٔ ۲۸۱: در خمر طرهٔ طرار کمند اندازش 214شمارهٔ ۲۸۲: سلطان نفس خود شو و مالک رقاب باش 215شمارهٔ ۲۸۳: گر کنم از برگ گل اندیشهٔ پیراهنش 216شمارهٔ ۲۸۴: دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش 217شمارهٔ ۲۸۵: برفت عمر و نگشتم ز هجر یار خلاص 218شمارهٔ ۲۸۶: ز پرده گر کنی ایماه وش عیان عارض 219شمارهٔ ۲۸۷: بی دوست دست می‌ندهد بهر ما نشاط 220شمارهٔ ۲۸۸: شکر می‌ریزد از دیوان حافظ 221شمارهٔ ۲۸۹: ای بندهٔ رخسار تو خورشید مشعشع 222شمارهٔ ۲۹۰: صد شکر فارغم ز تماشای باغ و راغ 223شمارهٔ ۲۹۱: عمریست تا به تیر غمت گشته‌ام هدف 224شمارهٔ ۲۹۲: ای دیده و دل هر دو بدار تو شایق 225شمارهٔ ۲۹۳: هست این کون و مکان گوی خم چوگان ع ...226شمارهٔ ۲۹۴: بفشان شکری از لعل لب ای کان نمک 227شمارهٔ ۲۹۵: از آنکه گنج غمت جا گرفت در دل خاک 228شمارهٔ ۲۹۶: گم گردد آسمان و زمین در فضای دل 229شمارهٔ ۲۹۷: ای سر زلفت هزار سلسله عاقل 230شمارهٔ ۲۹۸: نه ملک دان سبب افتخار خویش و نه م ...231شمارهٔ ۲۹۹: بتی نهفته بخلوت سرای جان دارم 232شمارهٔ ۳۰۰: دانی چرا در سیر خود بر خویش میلرز ...233شمارهٔ ۳۰۱: ما می‌کشان چو بادهٔ گلنار می‌زنیم 234شمارهٔ ۳۰۲: من آن نیم که ز سوی تو رو بگردانم 235شمارهٔ ۳۰۳: گر من از طعن رقیبان تو اندیشه کنم 236شمارهٔ ۳۰۴: بتو حیران شدن از چشم تر‌ آموخته‌ا ...237شمارهٔ ۳۰۵: یار نگذارد اگر لعل شکر خایش ببوسم 238شمارهٔ ۳۰۶: سر و جان داده گدای در میخانه شدیم 239شمارهٔ ۳۰۷: چون روز ازل رخت به میخانه کشیدیم 240شمارهٔ ۳۰۸: جز رخ دلستان نمی بینم 241شمارهٔ ۳۰۹: دربند زلف یار چو شد مبتلا دلم 242شمارهٔ ۳۱۰: به هر چه می‌نگرم حسن یار می‌بینم 243شمارهٔ ۳۱۱: همیشه موی تو در پیچ و تاب می‌بینم 244شمارهٔ ۳۱۲: تا دل به مهر آن بت عیار بسته‌ام 245شمارهٔ ۳۱۳: ای قبلهٔ جان ما چو بکوی تو رسیدیم 246شمارهٔ ۳۱۴: چون یاد از آن زلف سیه و آنخط زنگا ...247شمارهٔ ۳۱۵: بنشین ببرم جانا تا از سر جان خیزم 248شمارهٔ ۳۱۶: چرا همیشه نه پیچان چو تار موی تو ...249شمارهٔ ۳۱۷: تا نظر بر آن رخ چون آفتاب افکنده ...250شمارهٔ ۳۱۸: ای رخت باغ بهشت و لب لعلت تسنیم 251شمارهٔ ۳۱۹: چگونه سر ز در پیر فقر بردارم 252شمارهٔ ۳۲۰: عمریست که در هجران میسوزم و میساز ...253شمارهٔ ۳۲۱: بخون خویش نویسم بروی لوح مزارم 254شمارهٔ ۳۲۲: کی زبام تو من سوخته جان بر خیزم 255شمارهٔ ۳۲۳: سخن از زلف نو گویند دل و شانه بهم 256شمارهٔ ۳۲۴: اگر جدا کنی از تیغ بند از بندم 257شمارهٔ ۳۲۵: نه نظر بقد سرو و نه بروی ماه دارم 258شمارهٔ ۳۲۶: گر من از هر دو جهان دست بیکبار کش ...259شمارهٔ ۳۲۷: تا بدام تو من ای جان جهان افتادم 260شمارهٔ ۳۲۸: خالت همه دم دانه و زلفت همه دم دا ...261شمارهٔ ۳۲۹: ببوسهٔ لب ساقی بس آرزو دارم 262شمارهٔ ۳۳۰: عشق یارب چه قماریست که نشناخته‌ای ...263شمارهٔ ۳۳۱: چنان به عشق تو وارسته‌ام ز ننگ و ...264شمارهٔ ۳۳۲: من نخواهم بکسی زهد و ریا بفروشم 265شمارهٔ ۳۳۳: از غم خال لب تو گوشه نشینم 266شمارهٔ ۳۳۴: شبی که زلف تو ای نازنین فتاد بدست ...267شمارهٔ ۳۳۵: ما کار به تسبیح و به زنار نداریم 268شمارهٔ ۳۳۶: ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانه ...269شمارهٔ ۳۳۷: دل کشد گه بحرم گاه سوی دیر مغانم 270شمارهٔ ۳۳۸: بیاور باده ساقی تا دمی حالت بگردا ...271شمارهٔ ۳۳۹: چون گل روی ترا در خور دیدار شدیم 272شمارهٔ ۳۴۰: داده‌ام جان رو نما تا روی جانان د ...273شمارهٔ ۳۴۱: دهنش هیچ و از آن بوسه تمنا دارم 274شمارهٔ ۳۴۲: کرده عشق تو چنان بیخبر و بی خویشم 275شمارهٔ ۳۴۳: بس بدل هست خیال رخ نیکوی توام 276شمارهٔ ۳۴۴: ساقی آن می‌بقدح کن که چو ما نوش ک ...277شمارهٔ ۳۴۵: مرغ قدسم من که در دام بلا افتاده‌ ...278شمارهٔ ۳۴۶: افسوس که از حالت خود بیخبرانیم 279شمارهٔ ۳۴۷: خبرت هست که بی لعل تو ما خونجگریم 280شمارهٔ ۳۴۸: خوانند گر چه خلق جهان اصفهانیم 281شمارهٔ ۳۴۹: دوش بهر گریه در هجرت مجالی داشتم 282شمارهٔ ۳۵۰: مرغ سحر همانا زین ناله برکشیدن 283شمارهٔ ۳۵۱: خوش بود دیده ز جان بستن و جانان د ...284شمارهٔ ۳۵۲: گریم بکار دل من و دل هم بکار من 285شمارهٔ ۳۵۳: ای زال جهان تا کی جان کندن و نواز ...286شمارهٔ ۳۵۴: دری به از در یکتای با صفای سخن 287شمارهٔ ۳۵۵: یوسف رخی به چاه ذقن بسته راه من 288شمارهٔ ۳۵۶: به ماه عارض خود زلف را حجاب مکن 289شمارهٔ ۳۵۷: هرکس ندیده غارت و یغمای ترکمن 290شمارهٔ ۳۵۸: حدیث یار چه حاصل ز غیر بشنیدن 291شمارهٔ ۳۵۹: دارم بتی به غیر در مهر باز کن 292شمارهٔ ۳۶۰: نگذاشت غم تنگ دهانت اثر از من 293شمارهٔ ۳۶۱: از غبار خودنمائیها عمل را پاک کن 294شمارهٔ ۳۶۲: آن سان سخن بگوی که بتوان نگاشتن 295شمارهٔ ۳۶۳: خبرم نیست ز سر تا شده سودائی تو 296شمارهٔ ۳۶۴: سواد موی تو اندر بیاض روی نکو 297شمارهٔ ۳۶۵: ای دل من مبتلا در خم گیسوی تو 298شمارهٔ ۳۶۶: طعنه بر ما مزن ای شیخ و به خود غر ...299شمارهٔ ۳۶۷: ای کحل چشم اهل نظر خاک پای تو 300شمارهٔ ۳۶۸: بیچارهٔی که نیست بجز حق پناه او 301شمارهٔ ۳۶۹: آنکس که داده نسبت روی ترا بماه 302شمارهٔ ۳۷۰: عشقت سپرد از دل دیوانه بدیوانه 303شمارهٔ ۳۷۱: زان سفله وجودی که شریر است عدم به 304شمارهٔ ۳۷۲: ما را چو از عدم بوجود اوفتاد راه 305شمارهٔ ۳۷۳: ای در گرانمایه وای یار یگانه 306شمارهٔ ۳۷۴: ای یار بکس وفا نکرده 307شمارهٔ ۳۷۵: ای دلارام که اندر دل ما‌ آمده‌ای 308شمارهٔ ۳۷۶: ای مقیم دل که‌ام شب شمع این کاشان ...309شمارهٔ ۳۷۷: دی گفت زاهد از دو جهان چون گذشته‌ ...310شمارهٔ ۳۷۸: چیست دنیا در ره سیل فنا ویرانه‌ای 311شمارهٔ ۳۷۹: ساقی از آن دو جرعه که در جام کرده ...312شمارهٔ ۳۸۰: ستم ار بناتوانان ز ستمگری رسانی 313شمارهٔ ۳۸۱: صاحب علم و عمل را رتبهٔ والاستی 314شمارهٔ ۳۸۲: زالعلم حجاب الاکبر‌ام د عقل سودائ ...315شمارهٔ ۳۸۳: ما بجز عشق ندیدیم صلاح دیگری 316شمارهٔ ۳۸۴: بگرفته خواب چشمم غم چشم نیم خوابی 317شمارهٔ ۳۸۵: غیر خونابه چه خوردی ز می انگوری 318شمارهٔ ۳۸۶: بیک خرام دل از من تو دلربا بردی 319شمارهٔ ۳۸۷: جان بتنگ آمدم از غصهٔ بی همنفسی 320شمارهٔ ۳۸۸: خواهی ارجا به لب آب روان بگزینی 321شمارهٔ ۳۸۹: بخیال ماه رویت بودم ز ضعف حالی 322شمارهٔ ۳۹۰: ای مه ز مهر اگر نظری سوی ما کنی 323شمارهٔ ۳۹۱: تا کی ز حرص سیم مس رخ طلا کنی 324شمارهٔ ۳۹۲: ای می‌فروش گر نظری سوی ما کنی 325شمارهٔ ۳۹۳: الا که از می‌نخوت مدام بیخود و مس ...326شمارهٔ ۳۹۴: تا کی دلا خموشی یکدم برآر زاری 327شمارهٔ ۳۹۵: تا نگردی با خلایق یار بی عز و وقا ...328شمارهٔ ۳۹۶: نیست بازار جهانرا به از این سودای ...329شمارهٔ ۳۹۷: گشتیم پی یار نکو هر سر کوئی 330شمارهٔ ۳۹۸: ایکه نام آن صنم را در بر من میبری 331شمارهٔ ۳۹۹: دنیا زکف گذار چو دعوی دین کنی 332شمارهٔ ۴۰۰: ای برادر چند دل آلودهٔ دنیا کنی 333شمارهٔ ۴۰۱: چو کسی بعذرخواهی نرود ز بی گناهی 334شمارهٔ ۴۰۲: چشم مستت همه مردم کشد از بی باکی 335شمارهٔ ۴۰۳: چشم تو می‌نماید چون آهوی تتاری 336شمارهٔ ۴۰۴: داد از دست تو کاینسان دلربائی میک ...337شمارهٔ ۴۰۵: نتوان گفت رخت را قمر آری آری 338شمارهٔ ۴۰۶: گر نوازی ز کرم یا که کشی یا که به ...339شمارهٔ ۴۰۷: تا زده‌ام خویش به دیوانگی 340شمارهٔ ۴۰۸: گر نه ای دل پای بند طرهٔ طرار یار ...341شمارهٔ ۴۰۹: هر گه بخاطرم تو پریوش گذر کنی 342شمارهٔ ۴۱۰: روی تو هست موسی و چشم تو سامری 343شمارهٔ ۴۱۱: به بندگان نکنی لطف چون تو از یاری 344شمارهٔ ۴۱۲: برو بجو ز عمل مونسی و داد رسی 345شمارهٔ ۴۱۳: گفت دانا پدری با پسر از آگاهی 346شمارهٔ ۴۱۴: تو مرغ گلشن قدسی نه در خور قفسی 347شمارهٔ ۴۱۵: قاصد کویش دلا تا نالهٔ شبگیر کردی 348شمارهٔ ۴۱۶: دمی که پرده ز رخسار خود براندازی 349شمارهٔ ۴۱۷: چوبدید خویشتن را همه حسن و دلربائ ...350شمارهٔ ۴۱۸: چه غم که رفت ز من در ره تو جان و ...351شمارهٔ ۴۱۹: تا در ره مقصود به تشویش نیفتی 352شمارهٔ ۴۲۰: منه به زمرهٔ انعام نام انسانی 353شمارهٔ ۴۲۱: غنچه را نیست جز این علت خونین جگر ...354شمارهٔ ۴۲۲: چه باک خار وجودم شد ار فنای گلی 355شمارهٔ ۴۲۳: اگر که لقمه ربایی ز خوان خاموشی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ