کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در روی این زمین که تویی صد هزارها
    پیش از تو بوده اند بشهر و دیارها
    بر پیکر سپید و سیاه بشر بسی
    این مهر و ماه تافته لیل و نهارها
    بس سیم تن مقیم سراهای زرنگار
    کامروز خفته اند به خاک مزارها
    بس کاخ منهدم شده بینی ز خون دل
    اجزای آن پر است ز نقش و نگارها
    گل سرزند برنگ رخ گلرخان ز گل
    رخ زیر گل نهفته ز بس گلعذارها
    از سروهای ناز مثال سهی قدان
    گویی زمانه ساخته در جویبارها
    بس بزم عیش گشت سیه پوش و مطربان
    دادند جای خود همه بر سوگوارها
    بس میگسار و ساقی مهوش که هیچ نیست
    حرفی ز ساقی و اثر از میگسارها
    یا للعجب که در طلب دو گز کفن
    باشد همیشه بین بشرگیر و دارها
    دانند فانی است جهان و برای آن
    بر پا همی کنند صف کار زارها
    بس شهریار قادر و سلطان مقتدر
    رفتند و رفت از کفشان اقتدارها
    بس کاردان که در عوض پیشرفت کار
    خود مضمحل شدند در انجام کارها
    بس شیرگیرها که ز هم شیرشان درید
    صیادها شدند شکار شکارها
    شو راستکار و در دو جهان باش رستگار
    گشتند رستگار چنین رستگارها
    کن صرف خدمت دگران روزگار خویش
    با نام نیک زنده بمان روزگارها
    غافل مشو صغیر ز درها که سفته اند
    از بهر هوشیاری ما هوشیارها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha