کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو من آراستم ز آیینه دل جلوه‌گاهش را
    ز مهر افکند در آن عکس روی به ز ماهش را
    سپاه غمزه در هر ملک دل کانشه برانگیزد
    بویران ساختن اول دهد فرمان سپاهش را
    نه تنها بر دلم تیر نگاه انداخت کز مژگان
    هزاران تیر آمد در قفا تیر نگاهش را
    بهشتی رو بتی دارم که بهر سرمهٔ چشمان
    بزلف عنبرین روبند حوران خاک راهش را
    چو من دانم خراب و مات و بیخود گردی ای ناصح
    اگر چون من ببینی عشوه های گاه گاهش را
    بدشت عشق ای یاران کدامین ابر میبارد
    که غیر از درد و رنج و غم نمیبینم گیاهش را
    کسی گر خواهد از حال صغیر آگه شود برگو
    بپرس از ماهی و مه داستان اشک و آهش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha