به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل ها نا تمامشمارهٔ ۷۱: سیر باغ او خیال خاطر شاد خود است

2320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سیر باغ او خیال خاطر شاد خود است
صیدگاهش سایه سرو چمن زاد خود است
سرنوشتم آیتی در شأن خوبیهای اوست
خاطرم جمع است اگر گاهی مرا یاد خود است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰: چون دلم دیوانه عاقل نمایی برنخاست 2شمارهٔ ۷۱: سیر باغ او خیال خاطر شاد خود است 3شمارهٔ ۷۲: ز چشم پاکدلان معنی حیا پیداست 4شمارهٔ ۷۳: شرح سودای تو از گریه زارم پیداست 5شمارهٔ ۷۴: نشان زخم که جویی سوار بسیار است 6شمارهٔ ۷۵: از می تجربه میخانه افلاک پر است 7شمارهٔ ۷۶: خون دل خوردن به بزمش از شراب آسانت ...8شمارهٔ ۷۷: دل داغ در آستین بهتر است 9شمارهٔ ۷۸: بزم خاموشی است مطرب را نوای دیگر ا ...10شمارهٔ ۷۹: پاس ادب یاد تو بسیار ضرور است 11شمارهٔ ۸۰: نقل بزم ما حدیثی زان لب شیرین بس ا ...12شمارهٔ ۸۱: سرنوشتم چون تمنا چین ابرویی بس است 13شمارهٔ ۸۲: خار وگل از هوای تو دمساز آتش است 14شمارهٔ ۸۳: در گلستان محبت سایه گل آتش است 15شمارهٔ ۸۴: عالم چمن جوش بهار دم فیض است 16شمارهٔ ۸۵: تا عارض نسرین تو رشک گل باغ است 17شمارهٔ ۸۶: نگاهش از سر مژگان به جنگ است 18شمارهٔ ۸۷: بهار و گریه صید تو صبح اقبال است 19شمارهٔ ۸۸: عالم تمام شرح جگر خواری دل است 20شمارهٔ ۸۹: در بزم وفا یاد لب یار حرام است 21شمارهٔ ۹۰: با تماشای تو سیر گل و گلشن ستم است 22شمارهٔ ۹۱: بعد از این در بزم او دانسته آهی لا ...23شمارهٔ ۹۲: شهید دوستی گشتن فن ماست 24شمارهٔ ۹۳: خاکساری بزم عیش خاطر آگاه ماست 25شمارهٔ ۹۴: پی گم گشتگی ستاره ماست 26شمارهٔ ۹۵: محبت خانه زاد سینه ماست 27شمارهٔ ۹۶: بهار رفته گل باغ جانفشانی ماست 28شمارهٔ ۹۷: دلیل شوق به رهزن درست پیمان است 29شمارهٔ ۹۸: قفل کتابخانه حیرت دل من است 30شمارهٔ ۹۹: یاد روی تو نور چشم من است 31شمارهٔ ۱۰۰: بیاض ساده دیوانگی کتاب من است 32شمارهٔ ۱۰۱: شراب لعل که سرمایه حیات من است 33شمارهٔ ۱۰۲: خوابهای بی اثر تأثیر فریاد من است 34شمارهٔ ۱۰۳: دمید سبزه دگر عید انتعاش من است 35شمارهٔ ۱۰۴: درد دوا فروش طبیب دل من است 36شمارهٔ ۱۰۵: ضعف بازوی من کمان من است 37شمارهٔ ۱۰۶: دل به راحت ندهم پاس محبت این است 38شمارهٔ ۱۰۷: فتاده ایم ز پا در ره تو کام این ا ...39شمارهٔ ۱۰۸: ز جلوه تو زمین چون نگار رنگین است 40شمارهٔ ۱۰۹: ببالد دیده حیرانی پناه است 41شمارهٔ ۱۱۰: سرو دلجوی قیامت اعتدالی داشته است 42شمارهٔ ۱۱۱: تا دلت مایل شکار صید صحرا گشته اس ...43شمارهٔ ۱۱۲: بس که در بزمش نگه سرمشق حیرت گشته ...44شمارهٔ ۱۱۳: مژگان او به دام نگاهم گرفته است 45شمارهٔ ۱۱۴: بس که مژگان کجت عربده ناک افتاده ...46شمارهٔ ۱۱۵: تا همتم به راه طلب پا نهاده است 47شمارهٔ ۱۱۶: چون غبارم جلوه بیباکی از جا برده ...48شمارهٔ ۱۱۷: سرگشتگی نشستنم از یاد برده است 49شمارهٔ ۱۱۸: دل با خیال لعل تو پیوند کرده است 50شمارهٔ ۱۱۹: گرد جولان تو چشمم را بهاری کرده ا ...51شمارهٔ ۱۲۰: شوخی دیوانه آب از شبنم گل خورده ا ...52شمارهٔ ۱۲۱: مزه عمر جنون بوی بهار آمده است 53شمارهٔ ۱۲۲: چون گل آشفته و چون شعله سوار آمده ...54شمارهٔ ۱۲۳: کشت جهان ز نشو و نما پاک مانده اس ...55شمارهٔ ۱۲۴: سربلندیها غباری بوده است 56شمارهٔ ۱۲۵: چون دور ز وصل یار می بوده است 57شمارهٔ ۱۲۶: خط او دام هوش گردیده است 58شمارهٔ ۱۲۷: گر چه ساقی صرفه در خون خوردن من د ...59شمارهٔ ۱۲۸: باغها از سایه ابر بهاری دیده است 60شمارهٔ ۱۲۹: درد می دردی به ایاغت نرسیده است 61شمارهٔ ۱۳۰: طراوت چمن از خون دل فشانیهاست 62شمارهٔ ۱۳۱: شمع و چراغ مجلس مستان می و نی است 63شمارهٔ ۱۳۲: آهم ز لخت دل فلک گل ستاره ای است 64شمارهٔ ۱۳۳: می کشی درد ته جام کسی است 65شمارهٔ ۱۳۴: سرنوشتم چون تمنا چین ابروی کسی اس ...66شمارهٔ ۱۳۵: جلوه سرو روان قافله بیهوشی است 67شمارهٔ ۱۳۶: گلی که رنگ فروشد به شعله می نوشی ...68شمارهٔ ۱۳۷: کلید زبانم به دست خاموشی است 69شمارهٔ ۱۳۸: در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی ...70شمارهٔ ۱۳۹: تماشا باز در چشمم نهانی است 71شمارهٔ ۱۴۰: خسته جور تو با ناله و افغان ننشست 72شمارهٔ ۱۴۱: دامان فتنه گل به میان سخن شکست 73شمارهٔ ۱۴۲: دل از خواری ببالد عزتش هست 74شمارهٔ ۱۴۳: خط یار گرچه سر زد نگه ستمگرش هست 75شمارهٔ ۱۴۴: به زیان کوش گرت گرمی بازاری هست 76شمارهٔ ۱۴۵: عالم شکار فتنه چشم سیاه اوست 77شمارهٔ ۱۴۶: گل خانه زاد خاک ره انتظار کیست 78شمارهٔ ۱۴۷: چرایی سرگران تقصیر ما چیست 79شمارهٔ ۱۴۸: ای که می پرسی که آرامت چه شد آرام ...80شمارهٔ ۱۴۹: وصل تو برازنده حسن طلب کیست 81شمارهٔ ۱۵۰: گریه می گوید که عالم کشت بی انباز ...82شمارهٔ ۱۵۱: ظلمت شب پردگی راز کیست 83شمارهٔ ۱۵۲: گلشن تویی بهار شکفتن به کام کیست 84شمارهٔ ۱۵۳: دل ما سوخت دود گلخن کیست 85شمارهٔ ۱۵۴: دوری گل بال مرغان قفس را عار نیست 86شمارهٔ ۱۵۵: هر کس از خیال نگاه تو دور نیست 87شمارهٔ ۱۵۶: یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست 88شمارهٔ ۱۵۷: زبان ساختگیهای خاص و عامم نیست 89شمارهٔ ۱۵۸: راست رو را غمی از عربده دشمن نیست 90شمارهٔ ۱۵۹: هلاک توبه پیمانه ام که خالی نیست 91شمارهٔ ۱۶۰: به نکهت چمنم بی تو آشنایی نیست 92شمارهٔ ۱۶۱: محشر نمک از غبار ما داشت 93شمارهٔ ۱۶۲: دل در قدح ز شوق لبت آفتاب داشت 94شمارهٔ ۱۶۳: منزل آوارگی شأن نشان ما نداشت 95شمارهٔ ۱۶۴: شهرت مجنون بهاری غیر رسوایی نداشت 96شمارهٔ ۱۶۵: کار اشکم بی تو از صحرا گذشت 97شمارهٔ ۱۶۶: در غمش از خویش چون سیماب می باید ...98شمارهٔ ۱۶۷: دمی که مست حیا از من آن غزال گذشت 99شمارهٔ ۱۶۸: حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذش ...100شمارهٔ ۱۶۹: شوخی حسن تو گه نقش و گهی نقاش گشت 101شمارهٔ ۱۷۰: یا برای چشم بد تعویذ می باید نوشت 102شمارهٔ ۱۷۱: آنکه برات چمن برگل و سنبل نوشت 103شمارهٔ ۱۷۲: دل که عمری داشت در خاطر تمنای خطت 104شمارهٔ ۱۷۳: چو نقد هستی ما سکه وجود گرفت 105شمارهٔ ۱۷۴: درس بی آرامی از سیلاب می باید گرف ...106شمارهٔ ۱۷۵: عقل از دیوانگی ارشاد می باید گرفت 107شمارهٔ ۱۷۶: در شب آدینه بزم حال می باید گرفت 108شمارهٔ ۱۷۷: رخ تو نسخه خوبی زلاله زار گرفت 109شمارهٔ ۱۷۸: افسون غم ز خاطر من می توان گرفت 110شمارهٔ ۱۷۹: یاد او کرد ز دل تا چشم حیران گل ش ...111شمارهٔ ۱۸۰: هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامان ...112شمارهٔ ۱۸۱: چو گل بر غنچه می خندد دهانت 113شمارهٔ ۱۸۲: ساقی مرا به باده بیغش چه احتیاج 114شمارهٔ ۱۸۳: می کند در بیضه مرغ از یاد دام اند ...115شمارهٔ ۱۸۴: یک سخن دارم دو عالم گوش باد 116شمارهٔ ۱۸۵: بی رخت عمر ابد خواب فراموشم باد 117شمارهٔ ۱۸۶: دل ز سودای کسی بی غم مباد 118شمارهٔ ۱۸۷: می گریزم سایه الفت شکاران کم مباد 119شمارهٔ ۱۸۸: رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد 120شمارهٔ ۱۸۹: سودای عقل موی دماغ کسی مباد 121شمارهٔ ۱۹۰: دوستی پیش رخت ارزان باد 122شمارهٔ ۱۹۱: سینه ام قاب گل روی تو باد 123شمارهٔ ۱۹۲: که داغ عاشق ناکام می تواند داد 124شمارهٔ ۱۹۳: غبار ما به او گل می فرستد 125شمارهٔ ۱۹۴: اگر یک دم خیال سرش از دل دور می ا ...126شمارهٔ ۱۹۵: نگاهش از دل ما بر سر نابود می رنج ...127شمارهٔ ۱۹۶: سرم در محشر سودا نگنجد 128شمارهٔ ۱۹۷: حرفی است محبت که به گفتار نگنجد 129شمارهٔ ۱۹۸: عکس تو در آیینه ادراک نگنجد 130شمارهٔ ۱۹۹: به دل زگرمی عشقم هوس نمی گنجد 131شمارهٔ ۲۰۰: شهید خوی گرمش مهر را در کینه می پ ...132شمارهٔ ۲۰۱: گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گ ...133شمارهٔ ۲۰۲: دل اگر شیفته موجه ساغر گردد 134شمارهٔ ۲۰۳: دل اگر صیقلی اشک دمادم گردد 135شمارهٔ ۲۰۴: تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد 136شمارهٔ ۲۰۵: با عشق توام ناله فراموش نگردد 137شمارهٔ ۲۰۶: عشق تو چراغ دل هر خام نگردد 138شمارهٔ ۲۰۷: غمش از دل الهی کم نگردد 139شمارهٔ ۲۰۸: ز لعلت شور بلبل تازه گردد 140شمارهٔ ۲۰۹: ز تاب روی تو اشکم گلاب می گردد 141شمارهٔ ۲۱۰: وطنم بی تو سفر می گردد 142شمارهٔ ۲۱۱: اگر آهی کشم افشاگر صد راز می گردد 143شمارهٔ ۲۱۲: دلی کز بیخودی گرم سراغ عشق می گرد ...144شمارهٔ ۲۱۳: دلی به خاک ره انتظار می بندد 145شمارهٔ ۲۱۴: نوبهار آمد که رسوایی به زهد ما بخ ...146شمارهٔ ۲۱۵: فلک بر کاردانیهای اهل هوش می خندد 147شمارهٔ ۲۱۶: یار با ما سر وفا دارد 148شمارهٔ ۲۱۷: عیشم از دولت بیدار اثرها دارد 149شمارهٔ ۲۱۸: در صف زنده دلان عزت دیگر دارد 150شمارهٔ ۲۱۹: بر قصد طره سنبل چو زلفش تاب بر دا ...151شمارهٔ ۲۲۰: لب از تبسم و چشم از ادا خبر دارد 152شمارهٔ ۲۲۱: گرد جولان تو را گل به جبین بر دار ...153شمارهٔ ۲۲۲: اگر امروز دل در سینه پرواز دگر دا ...154شمارهٔ ۲۲۳: دردی که می کشد جان منت به خویش دا ...155شمارهٔ ۲۲۴: دلم به لاله و گل بی رخت جدل دارد 156شمارهٔ ۲۲۵: سیرگل زیر پیرهن دارد 157شمارهٔ ۲۲۶: سرشته ایم به دل درد را گلاب ندارد 158شمارهٔ ۲۲۷: کدامین جلوه یارب اختیار این چمن د ...159شمارهٔ ۲۲۸: مهر کوته نظران خصمی دیرین دارد 160شمارهٔ ۲۲۹: تغافل در نگه پنهان که دارد 161شمارهٔ ۲۳۰: دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد 162شمارهٔ ۲۳۱: بوی گل و رنگ لاله دارد 163شمارهٔ ۲۳۲: ز مژگان می کند رم چشم آهویی که او ...164شمارهٔ ۲۳۳: ز بیداد تو عاشق خاطر بی کینه ای د ...165شمارهٔ ۲۳۴: عالم از گریه من بزم شرابی دارد 166شمارهٔ ۲۳۵: دل دشمن نصیحتی دارد 167شمارهٔ ۲۳۶: چو گل از اختلاطم سنگ طفلان تازگی ...168شمارهٔ ۲۳۷: زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد 169شمارهٔ ۲۳۸: نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد 170شمارهٔ ۲۳۹: دل قبله ای از طرف کلاهی دارد 171شمارهٔ ۲۴۰: ز چشم فتنه ات محشر غم پنهانیی دار ...172شمارهٔ ۲۴۱: گرفتم او گذاری بر سر بیمار می آرد 173شمارهٔ ۲۴۲: کو قاصدی که نامه به باد صبا برد 174شمارهٔ ۲۴۳: کی چو بیدردان نوید وصلم از جا می ...175شمارهٔ ۲۴۴: آنکه لعلش بیشتر از نیشتر دل می بر ...176شمارهٔ ۲۴۵: بی هوش تر ز خوابم و خوابم نمی برد 177شمارهٔ ۲۴۶: بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد 178شمارهٔ ۲۴۷: دل کسی که به این ترکتاز می گذرد 179شمارهٔ ۲۴۸: ز تیغ او گل زخمی شکار خواهم کرد 180شمارهٔ ۲۴۹: چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کر ...181شمارهٔ ۲۵۰: دلم در آتش رشک چراغ می سوزد 182شمارهٔ ۲۵۱: آتش عشق نه تنها دل و دین می سوزد 183شمارهٔ ۲۵۲: جان سختی دلم را بیداد می شناسد 184شمارهٔ ۲۵۳: گریختم که به گرد ره تو کس نرسد 185شمارهٔ ۲۵۴: دل ز تاراج نگاه شعله بازش می رسد 186شمارهٔ ۲۵۵: هستیم از بس غبار خاطر احباب شد 187شمارهٔ ۲۵۶: از کدوی باده کی باشد که گلها بشکف ...188شمارهٔ ۲۵۷: دل افسرده هر خام جوش ما نمی داند 189شمارهٔ ۲۵۸: ز خمار عضو عضوم به شکسته خار ماند 190شمارهٔ ۲۵۹: غمت به راحت وصلت به جنگ می ماند 191شمارهٔ ۲۶۰: یکدلم گرچه پریشان نظرم ساخته اند 192شمارهٔ ۲۶۱: هر که را چیزی به قدر ظرف همت داده ...193شمارهٔ ۲۶۲: درها به روی ناز و تماشا گشاده اند 194شمارهٔ ۲۶۳: در این مکتب کتاب عقل را دیوانه می ...195شمارهٔ ۲۶۴: عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند 196شمارهٔ ۲۶۵: نو بهار آمد دلم فال شکفتن می زند 197شمارهٔ ۲۶۶: چند غفلت صید ایمانم کند 198شمارهٔ ۲۶۷: به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند 199شمارهٔ ۲۶۸: کی سر شوریده من فکر سامان می کند 200شمارهٔ ۲۶۹: بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین می ک ...201شمارهٔ ۲۷۰: گاهی از نگه به رخم خنده می کند 202شمارهٔ ۲۷۱: خاکسترم را دود دل ابر بهاری می کن ...203شمارهٔ ۲۷۲: اگر به جانب من شعله خار می بیند 204شمارهٔ ۲۷۳: خدنگت مرا یار دیرینه بود 205شمارهٔ ۲۷۴: اشکم به گلشن دل صد پاره می رود 206شمارهٔ ۲۷۵: آشنایی نه چراغی است که خاموش شود 207شمارهٔ ۲۷۶: لب بگشا به گفتگو تا دل ما روا شود 208شمارهٔ ۲۷۷: عشق یک پرده از آن عاشق پر نور شود 209شمارهٔ ۲۷۸: آن را که از برای تو خاطر غمین شود 210شمارهٔ ۲۷۹: سرو از چمنت پای به زنجیر برآید 211شمارهٔ ۲۸۰: هر خار که از چمن برآید 212شمارهٔ ۲۸۱: چه شرم است اینکه سویم ننگرد چون م ...213شمارهٔ ۲۸۲: مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آی ...214شمارهٔ ۲۸۳: شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نم ...215شمارهٔ ۲۸۴: چند منعم ز کوی یار کنید 216شمارهٔ ۲۸۵: تو را که از لب چون پسته قند می رو ...217شمارهٔ ۲۸۶: نگاهش آشنا شد آشناتر 218شمارهٔ ۲۸۷: شبنم اشکی به دل دارم ثمرها بیشتر 219شمارهٔ ۲۸۸: گر دل رمیده شد سفر چاک بیشتر 220شمارهٔ ۲۸۹: دل ندارم بیقراری بیشتر 221شمارهٔ ۲۹۰: سخن عمدا نمی گوید که از راز نهان ...222شمارهٔ ۲۹۱: مگریز ای گل رعنا مگریز 223شمارهٔ ۲۹۲: خیال لعل لبش عیش تنگدستان بس 224شمارهٔ ۲۹۳: ز شرم آینه رویی در آتشم که مپرس 225شمارهٔ ۲۹۴: سرم به حلقه فتراک بین گناه مپرس 226شمارهٔ ۲۹۵: آبرو گر بایدت سرگشته چون خاشاک با ...227شمارهٔ ۲۹۶: ای از لب تو غنچه و شبنم نمک فروش 228شمارهٔ ۲۹۷: در حقیقت قرب و بعد مردم دنیا غلط 229شمارهٔ ۲۹۸: عالم از رنگینی پرواز ما داغ است د ...230شمارهٔ ۲۹۹: چون نگه حیرت پرست یک تماشا بوده ا ...231شمارهٔ ۳۰۰: کوه صبرم کی ز فرمان تو سر پیچیده ...232شمارهٔ ۳۰۱: در بزم تواضع طلبی سخت غریبم 233شمارهٔ ۳۰۲: رفته ام از خود ندانم بیقرار کیستم 234شمارهٔ ۳۰۳: می ننوشم تشنه خون تحمل نیستم 235شمارهٔ ۳۰۴: یاد او کردم دل اندوهگینی یافتم 236شمارهٔ ۳۰۵: از تمنای تو سرگرم تمنای خودم 237شمارهٔ ۳۰۶: که دید از غم شناسان خاطر شادی که ...238شمارهٔ ۳۰۷: پرورده عشقم دل بی ریش ندارم 239شمارهٔ ۳۰۸: ملامت می کنند از شورش حالی که من ...240شمارهٔ ۳۰۹: کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم 241شمارهٔ ۳۱۰: دانه ای نمی کارم اشک آتشین دارم 242شمارهٔ ۳۱۱: نیم گلچین که از مرغ چمن یا باغبان ...243شمارهٔ ۳۱۲: نظاره شیفته ما را به خط و خال قسم 244شمارهٔ ۳۱۳: دل نیستم که منتی از آرزو کشم 245شمارهٔ ۳۱۴: بیش از این بی دوست بودن نیست در ش ...246شمارهٔ ۳۱۵: چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم 247شمارهٔ ۳۱۶: چه رنگ و بو ز خزان و بهار می چینم 248شمارهٔ ۳۱۷: دوست گر منت گذارد سوی دشمن می روم 249شمارهٔ ۳۱۸: دل به زلف او چو بندم بر سر دل چون ...250شمارهٔ ۳۱۹: دردیم و از دیار هوس کم گذشته ایم 251شمارهٔ ۳۲۰: عاشق و شیدا و مست و لاابالی گشته ...252شمارهٔ ۳۲۱: نیست بیحاصل که خون از چشم تر افشا ...253شمارهٔ ۳۲۲: مجنون دشت گریه مستانه خودیم 254شمارهٔ ۳۲۳: جز عشق میی در خم افلاک ندیدیم 255شمارهٔ ۳۲۴: ای آنکه دل ربوده ای از دلربای ما 256شمارهٔ ۳۲۵: از بسکه سوخت بی تو دل بیقرار من 257شمارهٔ ۳۲۶: ز دشمن می گریزم دوست می آید به جن ...258شمارهٔ ۳۲۷: خنده شیشه رساند زغم آواز به من 259شمارهٔ ۳۲۸: باده در میکده گشت آیینه 260شمارهٔ ۳۲۹: نخورد به بزم مستان لب شیشه آب بی ...261شمارهٔ ۳۳۰: از گلشن زمانه چه گلدسته بسته ای 262شمارهٔ ۳۳۱: سرو بر خویش ببالد که تو رعنا شده ...263شمارهٔ ۳۳۲: دلت خندان تر از گل چشم گریانم چه ...264شمارهٔ ۳۳۳: نازکی سیر بناگوشی کسی 265شمارهٔ ۳۳۴: ساقی سحر است شبچراغی 266شمارهٔ ۳۳۵: در سر هر مویم از جوش خیالت غلغلی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ