به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل ها نا تمامشمارهٔ ۱۲۵: چون دور ز وصل یار می بوده است

1800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چون دور ز وصل یار می بوده است
دل در بر من چه کار می بوده است
هر روز به رنگ تازه می خندد
این داغ چه خوش بهار می بوده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۴: سربلندیها غباری بوده است 2شمارهٔ ۱۲۵: چون دور ز وصل یار می بوده است 3شمارهٔ ۱۲۶: خط او دام هوش گردیده است 4شمارهٔ ۱۲۷: گر چه ساقی صرفه در خون خوردن من د ...5شمارهٔ ۱۲۸: باغها از سایه ابر بهاری دیده است 6شمارهٔ ۱۲۹: درد می دردی به ایاغت نرسیده است 7شمارهٔ ۱۳۰: طراوت چمن از خون دل فشانیهاست 8شمارهٔ ۱۳۱: شمع و چراغ مجلس مستان می و نی است 9شمارهٔ ۱۳۲: آهم ز لخت دل فلک گل ستاره ای است 10شمارهٔ ۱۳۳: می کشی درد ته جام کسی است 11شمارهٔ ۱۳۴: سرنوشتم چون تمنا چین ابروی کسی اس ...12شمارهٔ ۱۳۵: جلوه سرو روان قافله بیهوشی است 13شمارهٔ ۱۳۶: گلی که رنگ فروشد به شعله می نوشی ...14شمارهٔ ۱۳۷: کلید زبانم به دست خاموشی است 15شمارهٔ ۱۳۸: در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی ...16شمارهٔ ۱۳۹: تماشا باز در چشمم نهانی است 17شمارهٔ ۱۴۰: خسته جور تو با ناله و افغان ننشست 18شمارهٔ ۱۴۱: دامان فتنه گل به میان سخن شکست 19شمارهٔ ۱۴۲: دل از خواری ببالد عزتش هست 20شمارهٔ ۱۴۳: خط یار گرچه سر زد نگه ستمگرش هست 21شمارهٔ ۱۴۴: به زیان کوش گرت گرمی بازاری هست 22شمارهٔ ۱۴۵: عالم شکار فتنه چشم سیاه اوست 23شمارهٔ ۱۴۶: گل خانه زاد خاک ره انتظار کیست 24شمارهٔ ۱۴۷: چرایی سرگران تقصیر ما چیست 25شمارهٔ ۱۴۸: ای که می پرسی که آرامت چه شد آرام ...26شمارهٔ ۱۴۹: وصل تو برازنده حسن طلب کیست 27شمارهٔ ۱۵۰: گریه می گوید که عالم کشت بی انباز ...28شمارهٔ ۱۵۱: ظلمت شب پردگی راز کیست 29شمارهٔ ۱۵۲: گلشن تویی بهار شکفتن به کام کیست 30شمارهٔ ۱۵۳: دل ما سوخت دود گلخن کیست 31شمارهٔ ۱۵۴: دوری گل بال مرغان قفس را عار نیست 32شمارهٔ ۱۵۵: هر کس از خیال نگاه تو دور نیست 33شمارهٔ ۱۵۶: یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست 34شمارهٔ ۱۵۷: زبان ساختگیهای خاص و عامم نیست 35شمارهٔ ۱۵۸: راست رو را غمی از عربده دشمن نیست 36شمارهٔ ۱۵۹: هلاک توبه پیمانه ام که خالی نیست 37شمارهٔ ۱۶۰: به نکهت چمنم بی تو آشنایی نیست 38شمارهٔ ۱۶۱: محشر نمک از غبار ما داشت 39شمارهٔ ۱۶۲: دل در قدح ز شوق لبت آفتاب داشت 40شمارهٔ ۱۶۳: منزل آوارگی شأن نشان ما نداشت 41شمارهٔ ۱۶۴: شهرت مجنون بهاری غیر رسوایی نداشت 42شمارهٔ ۱۶۵: کار اشکم بی تو از صحرا گذشت 43شمارهٔ ۱۶۶: در غمش از خویش چون سیماب می باید ...44شمارهٔ ۱۶۷: دمی که مست حیا از من آن غزال گذشت 45شمارهٔ ۱۶۸: حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذش ...46شمارهٔ ۱۶۹: شوخی حسن تو گه نقش و گهی نقاش گشت 47شمارهٔ ۱۷۰: یا برای چشم بد تعویذ می باید نوشت 48شمارهٔ ۱۷۱: آنکه برات چمن برگل و سنبل نوشت 49شمارهٔ ۱۷۲: دل که عمری داشت در خاطر تمنای خطت 50شمارهٔ ۱۷۳: چو نقد هستی ما سکه وجود گرفت 51شمارهٔ ۱۷۴: درس بی آرامی از سیلاب می باید گرف ...52شمارهٔ ۱۷۵: عقل از دیوانگی ارشاد می باید گرفت 53شمارهٔ ۱۷۶: در شب آدینه بزم حال می باید گرفت 54شمارهٔ ۱۷۷: رخ تو نسخه خوبی زلاله زار گرفت 55شمارهٔ ۱۷۸: افسون غم ز خاطر من می توان گرفت 56شمارهٔ ۱۷۹: یاد او کرد ز دل تا چشم حیران گل ش ...57شمارهٔ ۱۸۰: هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامان ...58شمارهٔ ۱۸۱: چو گل بر غنچه می خندد دهانت 59شمارهٔ ۱۸۲: ساقی مرا به باده بیغش چه احتیاج 60شمارهٔ ۱۸۳: می کند در بیضه مرغ از یاد دام اند ...61شمارهٔ ۱۸۴: یک سخن دارم دو عالم گوش باد 62شمارهٔ ۱۸۵: بی رخت عمر ابد خواب فراموشم باد 63شمارهٔ ۱۸۶: دل ز سودای کسی بی غم مباد 64شمارهٔ ۱۸۷: می گریزم سایه الفت شکاران کم مباد 65شمارهٔ ۱۸۸: رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد 66شمارهٔ ۱۸۹: سودای عقل موی دماغ کسی مباد 67شمارهٔ ۱۹۰: دوستی پیش رخت ارزان باد 68شمارهٔ ۱۹۱: سینه ام قاب گل روی تو باد 69شمارهٔ ۱۹۲: که داغ عاشق ناکام می تواند داد 70شمارهٔ ۱۹۳: غبار ما به او گل می فرستد 71شمارهٔ ۱۹۴: اگر یک دم خیال سرش از دل دور می ا ...72شمارهٔ ۱۹۵: نگاهش از دل ما بر سر نابود می رنج ...73شمارهٔ ۱۹۶: سرم در محشر سودا نگنجد 74شمارهٔ ۱۹۷: حرفی است محبت که به گفتار نگنجد 75شمارهٔ ۱۹۸: عکس تو در آیینه ادراک نگنجد 76شمارهٔ ۱۹۹: به دل زگرمی عشقم هوس نمی گنجد 77شمارهٔ ۲۰۰: شهید خوی گرمش مهر را در کینه می پ ...78شمارهٔ ۲۰۱: گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گ ...79شمارهٔ ۲۰۲: دل اگر شیفته موجه ساغر گردد 80شمارهٔ ۲۰۳: دل اگر صیقلی اشک دمادم گردد 81شمارهٔ ۲۰۴: تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد 82شمارهٔ ۲۰۵: با عشق توام ناله فراموش نگردد 83شمارهٔ ۲۰۶: عشق تو چراغ دل هر خام نگردد 84شمارهٔ ۲۰۷: غمش از دل الهی کم نگردد 85شمارهٔ ۲۰۸: ز لعلت شور بلبل تازه گردد 86شمارهٔ ۲۰۹: ز تاب روی تو اشکم گلاب می گردد 87شمارهٔ ۲۱۰: وطنم بی تو سفر می گردد 88شمارهٔ ۲۱۱: اگر آهی کشم افشاگر صد راز می گردد 89شمارهٔ ۲۱۲: دلی کز بیخودی گرم سراغ عشق می گرد ...90شمارهٔ ۲۱۳: دلی به خاک ره انتظار می بندد 91شمارهٔ ۲۱۴: نوبهار آمد که رسوایی به زهد ما بخ ...92شمارهٔ ۲۱۵: فلک بر کاردانیهای اهل هوش می خندد 93شمارهٔ ۲۱۶: یار با ما سر وفا دارد 94شمارهٔ ۲۱۷: عیشم از دولت بیدار اثرها دارد 95شمارهٔ ۲۱۸: در صف زنده دلان عزت دیگر دارد 96شمارهٔ ۲۱۹: بر قصد طره سنبل چو زلفش تاب بر دا ...97شمارهٔ ۲۲۰: لب از تبسم و چشم از ادا خبر دارد 98شمارهٔ ۲۲۱: گرد جولان تو را گل به جبین بر دار ...99شمارهٔ ۲۲۲: اگر امروز دل در سینه پرواز دگر دا ...100شمارهٔ ۲۲۳: دردی که می کشد جان منت به خویش دا ...101شمارهٔ ۲۲۴: دلم به لاله و گل بی رخت جدل دارد 102شمارهٔ ۲۲۵: سیرگل زیر پیرهن دارد 103شمارهٔ ۲۲۶: سرشته ایم به دل درد را گلاب ندارد 104شمارهٔ ۲۲۷: کدامین جلوه یارب اختیار این چمن د ...105شمارهٔ ۲۲۸: مهر کوته نظران خصمی دیرین دارد 106شمارهٔ ۲۲۹: تغافل در نگه پنهان که دارد 107شمارهٔ ۲۳۰: دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد 108شمارهٔ ۲۳۱: بوی گل و رنگ لاله دارد 109شمارهٔ ۲۳۲: ز مژگان می کند رم چشم آهویی که او ...110شمارهٔ ۲۳۳: ز بیداد تو عاشق خاطر بی کینه ای د ...111شمارهٔ ۲۳۴: عالم از گریه من بزم شرابی دارد 112شمارهٔ ۲۳۵: دل دشمن نصیحتی دارد 113شمارهٔ ۲۳۶: چو گل از اختلاطم سنگ طفلان تازگی ...114شمارهٔ ۲۳۷: زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد 115شمارهٔ ۲۳۸: نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد 116شمارهٔ ۲۳۹: دل قبله ای از طرف کلاهی دارد 117شمارهٔ ۲۴۰: ز چشم فتنه ات محشر غم پنهانیی دار ...118شمارهٔ ۲۴۱: گرفتم او گذاری بر سر بیمار می آرد 119شمارهٔ ۲۴۲: کو قاصدی که نامه به باد صبا برد 120شمارهٔ ۲۴۳: کی چو بیدردان نوید وصلم از جا می ...121شمارهٔ ۲۴۴: آنکه لعلش بیشتر از نیشتر دل می بر ...122شمارهٔ ۲۴۵: بی هوش تر ز خوابم و خوابم نمی برد 123شمارهٔ ۲۴۶: بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد 124شمارهٔ ۲۴۷: دل کسی که به این ترکتاز می گذرد 125شمارهٔ ۲۴۸: ز تیغ او گل زخمی شکار خواهم کرد 126شمارهٔ ۲۴۹: چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کر ...127شمارهٔ ۲۵۰: دلم در آتش رشک چراغ می سوزد 128شمارهٔ ۲۵۱: آتش عشق نه تنها دل و دین می سوزد 129شمارهٔ ۲۵۲: جان سختی دلم را بیداد می شناسد 130شمارهٔ ۲۵۳: گریختم که به گرد ره تو کس نرسد 131شمارهٔ ۲۵۴: دل ز تاراج نگاه شعله بازش می رسد 132شمارهٔ ۲۵۵: هستیم از بس غبار خاطر احباب شد 133شمارهٔ ۲۵۶: از کدوی باده کی باشد که گلها بشکف ...134شمارهٔ ۲۵۷: دل افسرده هر خام جوش ما نمی داند 135شمارهٔ ۲۵۸: ز خمار عضو عضوم به شکسته خار ماند 136شمارهٔ ۲۵۹: غمت به راحت وصلت به جنگ می ماند 137شمارهٔ ۲۶۰: یکدلم گرچه پریشان نظرم ساخته اند 138شمارهٔ ۲۶۱: هر که را چیزی به قدر ظرف همت داده ...139شمارهٔ ۲۶۲: درها به روی ناز و تماشا گشاده اند 140شمارهٔ ۲۶۳: در این مکتب کتاب عقل را دیوانه می ...141شمارهٔ ۲۶۴: عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند 142شمارهٔ ۲۶۵: نو بهار آمد دلم فال شکفتن می زند 143شمارهٔ ۲۶۶: چند غفلت صید ایمانم کند 144شمارهٔ ۲۶۷: به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند 145شمارهٔ ۲۶۸: کی سر شوریده من فکر سامان می کند 146شمارهٔ ۲۶۹: بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین می ک ...147شمارهٔ ۲۷۰: گاهی از نگه به رخم خنده می کند 148شمارهٔ ۲۷۱: خاکسترم را دود دل ابر بهاری می کن ...149شمارهٔ ۲۷۲: اگر به جانب من شعله خار می بیند 150شمارهٔ ۲۷۳: خدنگت مرا یار دیرینه بود 151شمارهٔ ۲۷۴: اشکم به گلشن دل صد پاره می رود 152شمارهٔ ۲۷۵: آشنایی نه چراغی است که خاموش شود 153شمارهٔ ۲۷۶: لب بگشا به گفتگو تا دل ما روا شود 154شمارهٔ ۲۷۷: عشق یک پرده از آن عاشق پر نور شود 155شمارهٔ ۲۷۸: آن را که از برای تو خاطر غمین شود 156شمارهٔ ۲۷۹: سرو از چمنت پای به زنجیر برآید 157شمارهٔ ۲۸۰: هر خار که از چمن برآید 158شمارهٔ ۲۸۱: چه شرم است اینکه سویم ننگرد چون م ...159شمارهٔ ۲۸۲: مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آی ...160شمارهٔ ۲۸۳: شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نم ...161شمارهٔ ۲۸۴: چند منعم ز کوی یار کنید 162شمارهٔ ۲۸۵: تو را که از لب چون پسته قند می رو ...163شمارهٔ ۲۸۶: نگاهش آشنا شد آشناتر 164شمارهٔ ۲۸۷: شبنم اشکی به دل دارم ثمرها بیشتر 165شمارهٔ ۲۸۸: گر دل رمیده شد سفر چاک بیشتر 166شمارهٔ ۲۸۹: دل ندارم بیقراری بیشتر 167شمارهٔ ۲۹۰: سخن عمدا نمی گوید که از راز نهان ...168شمارهٔ ۲۹۱: مگریز ای گل رعنا مگریز 169شمارهٔ ۲۹۲: خیال لعل لبش عیش تنگدستان بس 170شمارهٔ ۲۹۳: ز شرم آینه رویی در آتشم که مپرس 171شمارهٔ ۲۹۴: سرم به حلقه فتراک بین گناه مپرس 172شمارهٔ ۲۹۵: آبرو گر بایدت سرگشته چون خاشاک با ...173شمارهٔ ۲۹۶: ای از لب تو غنچه و شبنم نمک فروش 174شمارهٔ ۲۹۷: در حقیقت قرب و بعد مردم دنیا غلط 175شمارهٔ ۲۹۸: عالم از رنگینی پرواز ما داغ است د ...176شمارهٔ ۲۹۹: چون نگه حیرت پرست یک تماشا بوده ا ...177شمارهٔ ۳۰۰: کوه صبرم کی ز فرمان تو سر پیچیده ...178شمارهٔ ۳۰۱: در بزم تواضع طلبی سخت غریبم 179شمارهٔ ۳۰۲: رفته ام از خود ندانم بیقرار کیستم 180شمارهٔ ۳۰۳: می ننوشم تشنه خون تحمل نیستم 181شمارهٔ ۳۰۴: یاد او کردم دل اندوهگینی یافتم 182شمارهٔ ۳۰۵: از تمنای تو سرگرم تمنای خودم 183شمارهٔ ۳۰۶: که دید از غم شناسان خاطر شادی که ...184شمارهٔ ۳۰۷: پرورده عشقم دل بی ریش ندارم 185شمارهٔ ۳۰۸: ملامت می کنند از شورش حالی که من ...186شمارهٔ ۳۰۹: کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم 187شمارهٔ ۳۱۰: دانه ای نمی کارم اشک آتشین دارم 188شمارهٔ ۳۱۱: نیم گلچین که از مرغ چمن یا باغبان ...189شمارهٔ ۳۱۲: نظاره شیفته ما را به خط و خال قسم 190شمارهٔ ۳۱۳: دل نیستم که منتی از آرزو کشم 191شمارهٔ ۳۱۴: بیش از این بی دوست بودن نیست در ش ...192شمارهٔ ۳۱۵: چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم 193شمارهٔ ۳۱۶: چه رنگ و بو ز خزان و بهار می چینم 194شمارهٔ ۳۱۷: دوست گر منت گذارد سوی دشمن می روم 195شمارهٔ ۳۱۸: دل به زلف او چو بندم بر سر دل چون ...196شمارهٔ ۳۱۹: دردیم و از دیار هوس کم گذشته ایم 197شمارهٔ ۳۲۰: عاشق و شیدا و مست و لاابالی گشته ...198شمارهٔ ۳۲۱: نیست بیحاصل که خون از چشم تر افشا ...199شمارهٔ ۳۲۲: مجنون دشت گریه مستانه خودیم 200شمارهٔ ۳۲۳: جز عشق میی در خم افلاک ندیدیم 201شمارهٔ ۳۲۴: ای آنکه دل ربوده ای از دلربای ما 202شمارهٔ ۳۲۵: از بسکه سوخت بی تو دل بیقرار من 203شمارهٔ ۳۲۶: ز دشمن می گریزم دوست می آید به جن ...204شمارهٔ ۳۲۷: خنده شیشه رساند زغم آواز به من 205شمارهٔ ۳۲۸: باده در میکده گشت آیینه 206شمارهٔ ۳۲۹: نخورد به بزم مستان لب شیشه آب بی ...207شمارهٔ ۳۳۰: از گلشن زمانه چه گلدسته بسته ای 208شمارهٔ ۳۳۱: سرو بر خویش ببالد که تو رعنا شده ...209شمارهٔ ۳۳۲: دلت خندان تر از گل چشم گریانم چه ...210شمارهٔ ۳۳۳: نازکی سیر بناگوشی کسی 211شمارهٔ ۳۳۴: ساقی سحر است شبچراغی 212شمارهٔ ۳۳۵: در سر هر مویم از جوش خیالت غلغلی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ