بود احوال افاضات مواهب
سوی عید از جناب رب واجب
شود وارد بعبد از حسن اعمال
که قلب و نفس از و گردد نکو حال
ز حق نازل بمحض امتنان است
دل از وی در تحول هر زمانست
برد دل را زپستی سوی بالا
هماره تا جناب حق یکتا
بماند از ترقی گر زمانی
رسیده بروی از فعلی زیانی
هر آن دل در عمل بیعیب و نقص است
ز تحویل نکو دایم برقص است
اگر آگه شوی ز احوال کان چیست
یقین دانی که غیر از موهبت نیست
چو یابی در طریقت اجر اعمال
شوی خود مستعد بر حسن احوال