یکی مفتاح از سر قدر جو
گشایش در معانی بیشتر جو
خود آن گر نکته دانی بیخلافست
ز استعداد اعیان اختلافست
در اعیان اختلاف اندر ازل شد
ز استعدادها کاندر محل شد
خود آنهم بود از تعیین اسماء
که ظاهر گشت و مظهر خواست زاشیاءء
بسی چون فهم این معنی است مشکل
ز تحقیقش نخواهی برد حاصل
ولی گویم بتقریبی بیانی
که باشد بهر فهمت امتحانی
ظهوراتی که در امکان عیانست
ز واجب در همان رتبت نشانست
باینمعنی که کرد آنذات واجب
تجلی در مقامات و مراتب
مراتب گر چه ز اسماء مختلف شد
ولی بر وصف وحدت متصف شد
بهم باشند آب و آتش ار ضد
وجود اما بود در هر دو واحد
تخالفها ز اسماء بد در اعیان
مخالف شد صورها زان در اکوان
اگر دریافتی بردی بحق راه
وگرنه از خدا فهم و نظر خواه