کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس این نفس را شأنی عظیم است
    تو نشناسی که نفست بس سقیم است
    خود او را با چنان لطف و شرأفت
    عجین داری باقسام کثافت
    اگر پاکش ز قاذورات سازی
    باو بینی که می‌شاید بنازی
    در آر از منجلاب این در صافی
    بظلمی کش نمودی کن تلافی
    مهل معشوق خود را نزد اوباش
    مده کالای خود بر دزد و قلاش
    بکام اژدها بینی دل آرام
    عجب از غیرتت گرمانی آرام
    اعلنت از خدا و اولیا جوی
    که آری بر نجات نفس خودروی
    بتأیید حق است این گر چه موقوف
    ولی اوقات باید داشت مصروف
    بکوشش آب خود را کن تو صافی
    که نبود موهبت راهم منافی
    رسد گر موهبت نعم المراد است
    وگرنه بر عمل هم اعتماد است
    بود در کار امیدت فزونتر
    بسا نادر که ماند کشت بی‌بر
    صفی نبود امید و اعتمادش
    بجز برلطف حق در هر مرادش
    تو دانی حال محتاجان مسکین
    اغثنی یا غیاب‌المستغیثین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha