مناسب آنکه ذاتیه است بالعین
میان حق و عبد آنراست وجهین
یکی آنست کاحکام تقید
که باشد عبد را اندر تعبد
صفات کثرت و آثار و لونش
که باشد از رسوم خلق و کونش
نباشد هیچ تأثیرش بمطلق
در احکام وجوب و وحدت حق
بیابد بلکه از احکام وحدت
تاثر و زوجوب حق بشدت
شود ظلمات کثرت جملع ضایع
بنور وحدتش بیمنع و مانع
دگر هست اتصاف عبد یکجا
باسماء و صفات حق تعالی
تحقق بر همه اسماء حضرت
که هر یک راست شأنی از هویت
اگر این هر دو با هم متفق شد
بعبدی او بدارائی محق شد
بود او کامل المقصود بالعین
حجابی عبد و حق را نیست مابین
ور اول متفق شد دون ثانی
مقرب باشد و محبوب جانی
حصول ثانی آنهم دون اول
محال آمد کزان پس شد مسجل
باینمعنی که بر وی بود موقوف
بثانی شد بر اسماء مرد موصوف
در این هر یک مراتب بیشمار است
کسی فهمد نکو گو مرد کار است
در اول دان ظهور نور وحدت
ابر کثرت بقدر ضعف و شدت
هم استیلاء احکام وجوبت
ابر احکام امکان بیکروبت
بود آنهم شناسیگر مراتب
قدر ضعف و شدت بر مناسب
دگر در امر ثانی هم تقاضا
بود بر قدر استیعاب اسما
تحقق دروی اسماء راست یکسر
و یا بعضی بدون بعض دیگر
خود آن بعضی هم اندک یا فزونست
کسی کو جمله دارد ذوفنونست
بآن قدری که نسبت گشت غالب
کمال ذات دروی شد مناسب