کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز حق عبدالغنی دارد غنائی
    که ز استغنا نبیند ما سوائی
    نمود از ما سوا حق بی‌نیازش
    باستغناست از خلق امتیازش
    بمحتاجان عطا بی‌مسئلت کرد
    باستعداد لیک آن موهبت کرد
    دهد بی مسئلت الا که قائل
    باستعداد باشد نطق سائل
    دهد یعنی عطاگر بی‌سوالی
    طلب ز او کرده‌اند از نطق حالی
    چه باشد فقر ذاتی بهر ممکن
    بمعنی افتقار اوست بین
    سوی آن کو بهمت‌هاست جامع
    باو فقر و غناها جمله راجع
    غنا چون بحرش اندر آستین است
    بذات خود غنی از عالمین است
    چو ذاتش فانی اندر ذات حق است
    غنایش ثابت از اثبات حق است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha